جوان زیبایی هر روز به کنار دریاچه ای
که آبی روشن و زلال داشت می رفت او شیفته ی زیبایی خود شده بود و یک روزچنان محو
در جمال خود گردید که در دریاچه افتاد و غرق شد بعدها از جای او گلی رویید که نرگش
« نارسیس » نامیده شد
. « به روایت اسطوره ها»
2) بعد از مرگ نرگس یک روز دریاچه به شدت
گریه می کرد . از او پرسیدند تو برای زیبایی نرگس گریه می کنی ؟ دریا پاسخ داد
:مگر نرگس زیبا بود ؟ دریا گفت آری من برای آن جوان می گریم البته نه برای زیبایی
اش بلکه برای این می گریم که هربار وقتی که او به رویم خم می شد می توانستم در
اعماق دیدگانش زیبایی خود را ببینم .« به روایت اسکاروایلد و از زبان پائولو
کوئیلو»
3) ما انسان معمولا از چیزهایی خوشمان می
آید که زیبایی های وجودی ما را منعکس کند و وقتی به چیزی خیره می شویم معمولا به
دنبال خود یا آن بخشی از وجود خود می گردیم که آن را گم کرده ایم .
4)آیا در جهان مدرن فیس بوک همان دریاچه
ی نیست که مردم بیش تر برای دیدن سیمای روح و وجود خود به آن می نگرند ؟ آیا فیس
بوک هم سازنده ی نوعی نارسیسیسم نیست ؟