گفتمش نقاش رانقشي بکش اززندگي
باقلم نقش حبابي برلب درياکشيد
گفتمش تصويري ازليلي ومجنون رابکش
عکس حيدردرکنارحضرت زهراکشيد
گفتمش برروي کاغذعشق راتصويرکن
دربيابان بلاتصويري ازسقاکشيد
گفتمش نقشي بزن ازرنگ ناموس خدا
هيجده گلبرگ پرپرروي ميخ درکشيد
گفتمش فزت ورب الکعبه مي آيدبه گوش
فرق مولاراشکسته تابه سوي حق کشيد
گفتمش لالايي مادربراي طفل درقنداقه اش
خون اصغردرميان آسمان رقصان کشيد
گفتمش يک ياس پرپردربرآن باغبان
اربن ارباقلب ليلااکبررعناکشيد
گفتمش گوياحسين لب تشنه آخرشدشهيد
يک لب ترکيده برشنهاي آن صحراکشيد
گفتمش يک دخترک کزهجربابامي گريست
يک خرابه پرززنهابرسرنعشش کشيد
گفتمش نقاشي ات رانام درخوربايداست
کهيعص(کاف هاياعين صاد)ازرنگ نيلوفرکشيد