شاعر
1940-2013
یادش گرامی و خاطره اش پاینده باد.
در زیر پرونده کوتاهی از مطالب اینترنت درباره او گرد آمده است.
عصر ایران
شیرکو بی کس درگذشت
ماموستا شیرکو بی کس از شاعران بزرگ کرد که به عنوان »امپراتور شعر دنیا« لقب داشت، ساعاتی پیش در سن 71 سالگی درگذشت.
به گزارش فارس، شیرکو بی کس از شاعران برجسته کردستان عراق که در سال 1319در شهر سلیمانیه به دنیا آمد. در سال 1968 نخستین مجموعه شعر خود را به نام مهتاب شعر به چاپ رسانید.
او جزو شاعران نسل دوم کردستان عراق و از هم نسلان عبدالله په شیو، لطیف هلمت و رفیق صابر است.
ماموستا شیرکو بی کس سال ها از راه ادبیات و سرودن شعر به مبارزه علیه رژیم فاسد و اشغالگر بعثی صدام حسین اشاره کرد.
دخترك گل فروش شیشه تمامه ماشینهارو پاک کرده بود هیچی گیرش نیومده بود الا نگاه های تحقیر آمیز راننده ها، نگاش به اون ور خیابون افتاد، چشمای پر تمنای راننده هارو به یه خانوم که کنار خیابون وایستاده بود رو دید، راننده ها هی میگفتن خانوم چند؟!
دخترک تو دلش گفت آخه اون خانومکه گل هم نمیفروشه؟!
از اون روز همش منتظره اینه که بزرگ بشه .....
تو رو خدا ی کم این بچه ها رو ببینید.شاید ی گل برا شما چیزی نباشه،
ولی ضامن اینه که دخترک تو خونه کتک نخوره..
هدف :
هدف تربيت پزشك عمومي با خصوصيات زير است:
1)در راه آشنايي بيشتر با مكتب و تزكيه و تعالي روح كوشا باشد. كمك به تامين بهداشت و درمان دردهاي مردم را وسيلهاي براي رضاي خدا و تقرب به او بداند.
2)با فرهنگ اسلامي و نظام جمهوري اسلامي آشنا باشد و خود را ملزم به رعايت قوانين و مقررات حاكم به جامعه اسلامي بداند.
3) از شناخت مسائل عمده بهداشت و درمان و نظام ارائه خدمات بهداشتي و درماني كشور به قدر كافي برخوردار و از مسئوليتها و وظايف خود در اين نظام آگاه باشد.
4)قابليت علمي و عملي كافي در تشخيص بيماريها و ارجاع بيماران به سطوح بالاتر بهداشتي و درماني كشور و شركت در برنامههاي پيشگيري و بهداشت عمومي را دار باشد.
5) قادر به استفاده از آخرين منابع علمي و بهرهگيري از اطلاعات جديد كار خود باشد.
دوره آموزش دكتراي حرفهاي پزشكي شامل مراحل زير است:
الف ) علوم پايه: طول اين دوره 2 سال است كه در پايان اين دوره دانشجو در آزموني شامل كليه دروس اين دوره شركت ميكند و در صورت موفقيت به دوره بعدي راه مييابد. هر دانشجو حداكثر دوبار ميتواند در اين آزمون شركت كند.
ب ) فيزيوپاتولوژي : طول اين دوره 6 ماه است و طي آن دانشجو ضمن آگاهي از مباني فيزيولوژيك ، با مكانيزم بيماريها و عوامل موثر در آنها به طريق تحليل گرانه آشنا ميشود و نشانههاي بيماريها و تشخيص و درمان آنها را ياد ميگيرد.
ج ) كارآموزي باليني : طول اين دوره 20 ماه است و هدف شناخت آثار و علائم بيماريها از ديدگاه باليني و آزمايشگاهي به دست آوردن تواناييهاي لازم در به كاربردن انديشه ، استدلال و نتيجهگيري سريع، به منظور برخورد منطقي و صحيح با بيمار و طراحي عمليات پيشگيري درماني است.
د) كارورزي باليني: طول دوره 18 ماه است و هدف پرورش مهارتها، تقويت قدرت تصميمگيري ، افزايش اتكاء به نفس و تكميل پرورش انديشه از طريق رويارويي مستقيم كارورز با مسائل بهداشتي ، درماني و تقبل مسووليت مستقيم امور بهداشتي، درماني به عهده همه است.
هـ ) كارورزي: دانشجويان قبل از شروع مرحله كارورزي ، در كنكور كارورزي كه شامل كلياتي از دروس پايه و اصلي و عمومي فيزيولوژي علوم باليني است و به طور سراسري برگزار ميشود شركت ميكنند چون گذراندن موفقيتآميز اين آزمون براي راهيابي به دوره كارورزي ضروري است. فارغالتحصيلان ملزم به خدمت در مناطق محروم كشور هستند.
تواناييهاي فارغالتحصيلان
فارغالتحصيلان اين رشته ميتوانند بعد از پايان تحصيلات، مسووليتهاي متفاوتي را عهدهدار شوند، از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
1)تشخيص – درمان و پيگيري بيماران در مطبهاي شخصي، درمانگاهها و بيمارستانها.
2) مديريت و سرپرستي مراكز ارائه خدمات بهداشتي و درماني.
3)مشاركت در امر تحصيلي و پژوهشي در ارتباط با بيماريهاي مختلف.
دوره پزشكي شامل 4 مرحله : علوم پايه ، فيزيوپاتولوژي (نشانهشناسي) ، كارآموزي و كارورزي ميباشد. مرحله علوم پايه درواقع عامل ارتباطياي بين درسهاي دبيرستان و پايه با درسهاي تخصصي پزشكي است، بدين ترتيب كه شامل آن قسمت از درسهاي پايه است كه به بدن انسان مربوط ميشود؛ براي مثال، بيوشيمي قسمتي از علم شيمي است كه در مورد شيمي بدن موجود زنده (در اينجا انسان) صحبت ميكند و همينطور ساير درسهاي اين مرحله كه در بخش درسها شرح داده ميشوند. مرحله شناخت نشانه و علايم بيماري و چگونگي پيدايش علايم بيماري، در ارتباط با عامل بيماريزا و چگونگي پيدا كردن آن در معاينهها و آموزش نظري دستگاههاي تشخيص ، بدون توجه به درمان است. در اين دوره ، دانشجو مفهوم بيماري و علايم آن و نحوه تشخيص آن را به صورت نظري مطالعه نموده، چگونگي آن را با توجه به درسهاي علوم پايه فرا ميگيرد.
مرحله بعدي شامل دوره كارآموزي (استاژري) است كه دانشجو در اين مرحله ، به بيمارستان و بالين بيماران ميرود و در كنار درسهاي نظري، روشهاي تشخيص و درماني را در بالين بيمار ميآموزد. در اين قسمت، استادان در مورد هر بيمار، توضيحات لازم را به دانشجويان ارائه ميدهند و دانشجو نيز زيرنظر استاد، فرآيندهاي معاينه باليني و فنون تشخيص را به كار ميبرد و شيوه درمان و تجويز دارو را نيز در هر مورد ميآموزد. در اين مرحله درسهاي نظري نيز ارائه ميشود كه مكمل كار باليني در بخش خواهد بود.
مرحله بعد دوره كارورزي (انترني) است ، دانشجو پس از فراگيري راههاي تشخيص و درمان به صورت مستقل و با نظارت كلي روزانه استادان ، اقدام به بيماريابي، تشخيص و درمان نموده، مواد آموخته شده در مرحله كارآموزي (استاژري) را در عمل به كار ميبرد و تجربه مياندوزد.
در كل دوره پزشكي عمومي دو امتحان اصلي (حياتي) وجود دارد كه شامل امتحان جامع علوم پايه و ديگري امتحان جامع پرانترني ميباشد. قبولي در اين دو امتحان، لازمه ورود به مرحله بعدي است.
آينده شغلي ، بازار كار ، درآمد:
عمدهترين موقعيتهاي شغلي كه بيشتر پزشكان ميتوانند جذب آنها شوند، عبارتنداز:
الف ) مطبهاي شخصي كه بر حسب تمايل پزشك و نياز منطقه در شهرها و روستاها داير ميگردد و پزشكان ويزيت مراجعان را در مطبها انجام ميدهند.
ب ) بيمارستانها و درمانگاههاي خصوصي و دولتي كه در آنها پزشكان به تشخيص و درمان بيماريهاي مراجعان خود ميپردازند.
ج ) مراكز بهداشتي درماني شهري يا روستايي كه اغلب مديريت و سرپرستي اين مراكز به عهده پزشكان عمومي ميباشد و همچنين اين مراكز از پزشكان عمومي براي تشخيص، درمان و پيگيري بيماريها نيز استفاده مينمايند.
تواناييهاي مورد نياز و قابل توصيه :
سلامت تن و روان برابر ضوابط مربوط به تشخيص كميسيون پزشكي متعهد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي براي داوطلبان رشته پزشكي امري ضروري است.
علاوه بر آن داوطلبان ورود به رشته پزشكي بايد از دانش و علاقه بالايي در زمينه درسهاي زيستشناسي و علوم پايه نيز برخوردار بوده، دقت كافي و حوصله زياد در زمينه فراگيري جزئيايت مربوط به بيماريهاي مختلف را داشته باشند.
وضعيت ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر :
ادامه تحصيل دانشجويان رشته پزشكي بعد از اتمام دوره پزشكي عمومي در دو مرحله امكانپذير است:
الف ) ادامه تحصيل در رشتههاي تخصصي باليني كه داوطلب بعد از قبولي در امتحان پذيرش دستياري سراسري كشور ميتواند در رشتههاي تخصصي كه در حال حاضر در داخل كشور ارائه ميشوند ادامه تحصيل دهد.
رشتههاي تخصصي باليني در حال حاضر شامل 23 رشته ميباشد كه عبارتند از : جراحي عمومي ، جراحي مغز و اعصاب، جراحي استخوان و مفاصل (ارتوپدي) ، جراحي كليه و مجاري ادراري تناسلي (ارولوژي) ، بيماريهاي اعصاب، بيماريهاي داخلي ، بيماريهاي عفوني و گرمسيري ، بيماريهاي قلب و عروق ، بيماريهاي كودكان، بيهوش ، پزشكي اجتماعي، پزشكي هستهاي ، آسيبشناسي (پاتولوژي) ، پوست ، پزشكي فيزيكي و توانبخشي، چشمپزشكي ، پرتودرماني (راديوتراپي) ، پرتوشناسي تشخيصي (راديولوژي) ، زنان و زايمان ، روانپزشكي، گوش و حلق و بيني ، پزشكي قانوني و طب كار ميباشد.
ب) ادامه تحصيل در رشتههاي علوم پايه ، فارغالتحصيلان رشته پزشكي ميتوانند در تخصصهاي علوم پايه پزشكي نظير فيزيولوژي ، ايمونولوژي، ژنتيك، ويروسشناسي پزشكي، ميكروبشناسي پزشكي ، انگلشناسي پزشكي، بيوشيمي ، آمار حياتي و تغذيه نيز شركت نمايند.
دوره علوم پايه
مرحله علوم پايه، اولين مرحله آموزش پزشكي بوده، مدت اين مرحله دو سال است. در اين مرحله ، دانشجويان بخش اول درسهاي عمومي و درسهاي پايه و اصلي را ميگذرانند. هدف از اين مرحله، آموزش ساختمان بدن انسان و اعمال فيزيولوژيك و نقش آن در سلامت انسان و همچنين شناخت عوامل بيولوژيك بيماريزا و شيوههاي دفاعي بدن در برابر آنها و اصول آسيبهاي بدن انسان و آشنا ساختن دانشجو با اصول مسائل بهداشتي است. دانشجويان بايد در هر نيمسال تحصيلي 20 واحد درسي ارائه شده از طرف دانشكده را به طور اجباري بگذرانند. حداكثر زمان مجاز براي گذراندن اين مرحله 3 سال است .
در ذيل به شرح برخي از اين درسها ميپردازيم :
بيوشيمي: مربوط به بدن موجودات زنده و انسان است. در اين درس، با شيمي آلي مولكولها و اتمها و واكنشهاي آنها در بدن آشنا ميشويم.
آناتومي: در آناتومي، دانشجو با كليه ساختهاي بدن شامل انواع ماهيچهها ، استخوانها، اعصاب و احشا و با محل آنها و اعضاي مجاور آنها به طور دقيق و در حالت طبيعي بدن، آشنا ميشود، به طوري كه بتواند اجزاي هر ناحيه را به صورت سه بعدي شناسايي كند.
فيزيولوژي : در اين درس چگونگي عملكرد اندامها و بافتها مورد مطالعه قرار ميگيرد؛ به اين ترتيب كه دانشجو بعد از آشنايي با آناتومي و بافتشناسي اندامها با شيوه عمل آنها در شرايط مختلف و در وضعيتهاي ويژه آشنا ميشود.
ايمونولوژي: اين درس به بررسي سازمان دفاعي بدن ، سلولهاي دفاعي و واكنشهاي موثر در اين شبكه ميپردازد.
انگلشناسي: اين درس به انگلهاي موثر در ايجاد بيماريهاي انساني اعم از حشرات ، كرمها ، قارچهار و غيره ميپردازد. در اين درس، اين انگلها به طور دقيق شناسايي شده، در درس عملي نيز مورد بررسي قرار خواهد گرفت و به اين وسيله چشم دانشجو با انواع انگلها آشنا ميگردد.
پاتولوژي عمومي : در اين درس انواع آسيبهاي بافتي و تغييرهاي بافتهاي بدن در هنگام بروز يك ناهنجاري ، تحريك و يا آزار مورد بررسي قرار ميگيرد.
دوره فيزيوپاتولوژي (نشانه شناسي)
مدت مرحله دوم شش ماه است. در اين مرحله دانشجو پس از اين كه با آموختن درسهاي فيزيولوژي به چگونگي عملكرد طبيعي سازمان بدن پي برد و در درس پاتولوژي وضعيت واكنشهاي بدن در بيماري و تغييرهاي بافتها را در هنگام ورود عوامل مضر به خوبي فراگرفت، به مرحلهاي ميرسد كه اكنون بايد بتواند با تلفيق اين دو ، واكنشهاي بدن را در هنگام يك بيماري از زمان شروع تا انتهاي آن دنبال كرده، سلسله توالي نشانههاي آشكار و ماهيت يكايك آنها را شناسايي كند.
در اين قسمت دانشجو در مقطعهايي كه با عنوان كورس (دوره)از آن ياد ميشود، يك سرفصل از بيماريهاي داخلي مثل بيماريهاي خون را به طور مشروح مطالعه ميكند و در هر قسمت، عوامل شروع كننده، شيوه عمل، واكنش بدن ، سير بيماري و نشانههاي اختصاصي مربوط را بررسي مينمايد. اين مطالعه صرفا شامل نشانهشناسي بيماريهاست و شامل مباحث درمان و تشخيص در بالين بيمار و معاينههاي فيزيكي نميشود. در اين دوره دانشجو، فارماكولوژي را به صورت مروري كلي بر دستههاي دارويي و چگونگي اثر داروها، ميگذراند. اين آشنايي با فارماكولوژي به صورت كلي بوده، دستههاي اختصاصي داروها و راههاي تجويز آنها رد هر بيماري ، در فارماكولوژي اختصاصي به طور مشروح مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
دوره كارآموزي (استاژري)
دوره سوم كه از آن به عنوان دوره كارآموزي ياد ميشود، شامل دو مجموعه درسهاي نظري و كار عملي است. اساس تدريس درسهاي نظري مانند ساير درسهاي علوم پايه و فيزيوپاتولوژي است ولي در برنامه عملي، دانشجو در بالين بيمار با مجموعهاي از دانستههاي نظري خود با نشانههاي بيماي به صورت مستقيم مواجه ميشود و با صحبت با بيمار و به دست آوردن تاريخچه بيماري، نوع آن را تشخيص داده، اقدامهاي درماني لازم را فراخواهد گرفت. برنامه كار در دوره كارآموزي به طور خلاصه شامل كنفرانسهاي صبحگاهي در مورد بيماران بستري در بخش، صحبت در بالين توسط استاد مربوط و يادگيري معاينهها و گرفتن شرح حال، انجام كارهاي تشخيصي و تا حدودي نسخهنويسي است. عموما درسهاي نظري بعد از ظهرها تدريس ميشود و صبحها به كار در بيمارستان و برنامههاي آن اختصاص دارد. زمان گذراندن كارآموزي باليني به طور مطلوب 20 ماه و حداكثر 27 ماه است كه طي آن ، دورههاي داخلي ، جراحي ، كودكان ، زنان و زايمان ، چشم ، گوش و حلق و بيني ، روانپزشكي ، راديولوژي و پوست و واحدهاي باقي مانده درسهاي عمومي گذرانده ميشود. محل گذراندن كارآموزيها بيمارستانهاي آموزشي است.
دوره كارورزي (انترني)
دوره انترني يا كارورزي در واقع نقطه عطف آموزش باليني دانشجويان رشته پزشكي است. كارورز پس از آموختن علوم پزشكي و گذراندن يك دوره كارآموزي باليني در تمام بخشهاي بيمارستاني، اينك بدان حد از اطلاعات پزشكي و قضاوت باليني رسيده است كه به طور مستقل در مواجهه با بيماران قرار بگيرد و با به كار بستن عملي تمام آموختهها ، به طور مستقيم با بيماران در تماس باشد و با انجام معاينههاي باليني و دستور آزمايشهاي پاراكلينيك، به تشخ يص رسيده، به درمان بيمار بپردازد. اين فعاليتها همگي زير نظر استادان و دستياران مربوط صورت ميگيرد.
تواناييهاي فارغالتحصيلان دوره دكتراي تخصصي پزشكي و فرصتهاي شغلي آنان
اين فارغالتحصيلان ميتوانند در بيمارستانهاي آموزشي يا غيرآموزشي كشور استخدام و كار درمان بيماران و آموزش دانشجويان رشته پزشكي و پيراپزشكي مشغول شوند. همچنين ميتوانند به كار درمان بيماران در درمانگاههاي تخصصي يا مطبهاي خصوصي مبادرت ورزند.
رياست بيمارستانهاي دولتي يا خصوصي معمولا به عهده پزشكان متخصص است. همچنين رياست و معاونت دانشكده و دانشگاهها علوم پزشكي كشور نيز به عهده پزشكان متخصص ميباشد.
با تشکر -دکتر امید عابدی - 행운을 빌어요 - 서울 - 한국
2011/ 6sep
معاون مالی و اقتصادی شرکت سایپا گفت: هنوز در مورد افزایش قیمت خودرو ابلاغیهای صادر نشده و این موضوع در دست بررسی است.
حسن امیری در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی فارس،در واکنش به این نکته که برخی از افزایش نرخ محصولات خودرو در روز جاری سخن گفته اند و این موضوع در بازار سهام هم با واکنشهایی همراه شده، اظهار داشت: این موضوع هنوز ابلاغ نشده و در دست بررسی است.وی ادامه داد:طی 10 روز گذشته حدود 20 جلسه با نهادها و مراکز مختلف از جمله سازمان حمایت، وزارت صنعت، کارگروه تولید، ستاد تنظیم بازار و معاون اول ریاست جمهوری برگزار کردهایم ولی تا به امروز افزایش نرخ محصولات خودرو ابلاغ و قطعی نشده است.
امیری در خاتمه گفت:این موضوع در دست بررسی بوده و به محض نهایی شدن آن از طریق مراجع رسمی اعلام خواهد شد.
در چند سال گذشته و پس از ظهور وب 2 ، شبکههای اجتماعی رشد بسیار زیادی در اینترنت داشتهاند و کاربران معمولا در حداقل یک شبکه اجتماعی عضویت دارند. این گونه مکانها معمولا برای ارتباط با دوستان، به اشتراگ گذاری اطلاعات مانند عکس، ویدئو، متن و … کارهای گروهی و بسیاری موارد دیگر استفاده میشوند. قطعا عده ای تمایل به حضور در محیطهای اجتماعی عمومی ندارند. با اینحال شبکه های اجتماعی ارزشی ، شیعی و اسلامی فراوانی با سطح کیفی و کمی قابل قبول با ظرقیت اثرگذاری مناسب در اینترنت وجود دارند.
هر چند اخیرا با تلاش وبلاگ نویسان انقلاب اسلامی چندین شبکه اجتماعی با رویکرد ارزشی بوجود آمده است ، اما گرافیک نه چندان قوی، عدم تبلیغات مناسب ، برنامه ریزی نامناسب و ناآشنایی بسیاری از نیروهای موثر ارزشی با این فضا ، این سایت ها را در رقابت با شبکه های اجتماعی چون تویتر و فیس بوک که از پشتیبانی مالی دولت آمریکا بهره می برند ، ناموفق ساخته است. با اینحال شبکه های اجتماعی خوش ساختی هم ایجاد شده اند که با کمی توجه و اطلاع رسانی مناسب می توانند در جذب مخاطب موثر عمل کنند.
مطلبی که در ادامه آمده است به معرفی برخی از این شبکه های ایرانی و عیر ایرانی می پردازد .
گفتگوی شیعیان
شیعه چت[1] از بزرگترین و قدیمی ترین اجتماعات شیعیان در شبکه اینترنت است.این تالار گفتمان در حدود 24000 عضو دارد. تا کنون در حدود دو میلیون مطلب در این شبکه ارسال شده است .افراد زیادی بوسیله این شبکه به مذهب تشیع گرایش پیدا کرده اند. از جمله اتاقهای این سایت می توان به بخشهای مناسبتهای مذهبی ، بخش معرفی کتب و ادعیه شیعه ، مباحث عمومی ، قرآن و حدیث ، مباحث اقتصادی ، ازدواج و ... اشاره کرد.
شبکه اجتماعی مدینه
اين وبسايت اينترنتی[2] در پاسخ به سايتهای اجتماعی غربی از قبيل «فيس بوك» راهاندازی شده است و مسلمانان از هر نقطه جهان میتوانند با ثبتنام در اين شبكه اجتماعی در تالارهای گفتوگو حضور يافته و به تبادلنظر بپردازند.
اين وبسايت در حال حاضر به زبانهای انگليسی، فرانسه، تركی، آلمانی، عربی، سوئدی، روسی ، ايتاليايی و اسپانيايی قابل دسترسی است.
اين وب سايت از آنجا بوجود آمد که فیس بوک اقدام به حذف چهار صفحه بسیار معروف اسلامی از سایت خود نمود. کاربران مسلمان این شبکه بسیار خشمگین شده و نامه ای انتشار دادند که در آن "مارک زاکربرگ" بنیانگذار فیس بوک را به خدشه دار کردن احساسات بیش از ٢.٥ مسلمان متهم کردند. در این نامه خطاب به زاکربرگ جوان آمده: با وجود اینکه عملکرد فوق العاده ای را در گسترش بهترین شبکه ارتباطی جهان داشته اید، در پروراندن کینه و عداوتی بزرگ میان خود و مسلمانان جهان نیز کاملا موفق بوده اید، اما این بار خسارتی واقعا جبران ناپذیر به وجود آورده اید.
در این نامه نه تنها درخواست شده تا صفحات حذف شده دوباره فعال شوند بلکه قوانین جدیدی نیز معرفی شده اند که بر اساس آنها انتشار نظریات ضد اسلامی خلاف قوانین خواهد بود. همچنین در این نامه خواسته شده بود تا نشانه های توهین آمیز به اسلام حذف شده و هر صفحه ای که از چنین نشانه هایی برخوردار هستند غیر فعال شوند.
در این نامه اعلام شده است در صورتی که به خواسته های مسلمانان توجه نشود ٢.٥ میلیون کاربر مسلمان فیس بوک خارج شده و به شبکه اجتماعی "مدینه" خواهند پیوست.
این اقدام در نهایت عملی شد و کاربران این شبکه روز به روز افزایش می یابند.. همچنين دستاندركاران اين شبكه اجتماعی درصدد هستند به زودی دانشنامهای با عنوان «علم پديا» را برای مقابله با ویکیپدیا بر روی اينترنت قرار دهند، اين دانشنامه اسلامی به جای این دانشنامه ویکیپدیا مورد استفاده قرار خواهد گرفت و كارشناسان پس از بازبينی مطالب ارسالی كاربران مسلمان، اطلاعات را بر روی سايت قرار خواهند داد.
Muxlim
از زمان تاسیس اجتماع آنلاین Muxlim.com در ماه دسامبر سال ٢٠٠٦ بیش از ٥/١ میلیون نفر از ١٩٠ کشور جهان ماهانه از این وبسایت بازدید کردهاند؛ این وبسایت امکان پیوستن به اجتماعات بحث و گفتوگو و اشتراکگذاری عکس و گوش کردن به قرآن را فراهم میکند.
Muxlim PAL
پايگاه اينترنتي MUXLIM PAL براي معرفي بهتر اسلام به غربي ها راه اندازي شد. پس از پايگاه اينترنتي "سِکند لايف"، پايگاه اينترنتي ديگري با عنوان MUXLIM PAL.COM راه اندازي شده است که دنياي مجازي مسلمانان و مخصوصا مسلمانان غربي را به نمايش گذاشته است .
به گفتهی مدیر اجرایی Muxlim، هر کسی میتواند به این شبکه دسترسی پیدا کند.
در دنیای مجازی Muxlim Pal کاربران میتوانند فضای خود را ایجاد کرده و به تعامل با دوستانشان در محیطی سالم و اسلامی بپردازند.
بنا بر اظهار موسسان این دنیای مجازی، هدف Muxlim Pal گرد آوردن مسلمانان سراسر جهان کنار هم است اما هر کسی به روابط اجتماعی در دنیاهای مجازی علاقهمند است میتواند بدون هراس از روبهرو شدن با محتواهای توهینآمیز و بدون ملاحظهی مذهبی که دارد وارد این دنیای اجتماعی شود.
فورویزیت
فورویزیت[3] توسط جمعی از فعالین متعهد فضای مجازی ، از ابتدای سال 88 بمنظور انتشار کلیپ های سانسور شده توسط یوتیوب ، فعالیت خود را آغاز کرد. مسئولین 4VISIT قبل از راه اندازی آن در سایت یوتیوب اقدام به انتشار کلیپ می نمودند که پس از بارگزاری حدود 1000 کلیپ ، یوتیوب اقدام به حذف کلیه آنها و مسدود کردن اعتبار کاربری اعضا نمود. پس از این اقدام ، کاربران مصمم به ایجاد سایتی مشابه یوتیوب با محیطی سالم ، در جهت نشر فرهنگ ایرانی اسلامی شدند. مزایای 4VISITنسبت به یوتیوب، عدم وجود کلیپ های غیر اخلاقی و ضد دینی ، دارا بودن قابلیت دانلود مستقیم فیلم ها ، وجود بخش صوتی ، نظارت 24 ساعته بر کلیپ ها و انتشار به روز اخبار و وقایع می باشد. اين سايت حدود یکسال است که به دلیل مشکلات مالی فعالیت نمی کند ، اما مدیران سایت از راه اندازی قریب الوقوع آن با رویکرد جذب مخاطب از سراسر جهان خبر می دهند.
جامعه مجازی نصر
بزرگترين جامعه مجازی مقاومت اسلامی با عنوان «كلوپ نصر[4]» با هدف اشتراكگذاری محتوا با رويكرد مقاومت اسلامی و همچنين جلوگيری از تهديدات نرم ارزشها و منافع اسلامی راهاندازی شده است.
اين جامعه مجازی علاوه بر زبان فارسی به سه زبان عربی، انگليسی و روسی به كاربران و اعضاء خود سرويسدهی میدهد و اين امر، ارتقاء تعاملات مجازی را در سطح بينالمللی به همراه دارد .اين ويژگی مطلوب و قابل توجه سامانه «كلوپ نصر» است.
از بخشهای جامعه مجازی مقاومت اسلامی میتوان به دعوت، برگزيدگان، گروهها، لينكها، فيدها، نيازمندیها، آلبومها، نظرسنجی، وبلاگ، موسيقی، آمار جامعه و افراد برخط اشاره كرد؛ كاربران در بخش «دعوت» میتوانند پست الکترونیکی ، دوستان خود را به صورت جداگانه در فيلدهای مورد نظر وارد كنند.
كاربران علاقهمند به موضوع مقاومت اسلامی میتوانند در اين جامعه مجازی فايلهای صوتی، تصويری و... را بين خود و ديگر كاربران فضای سايبر به اشتراك بگذارند و با اشتراكگذاری اطلاعات، مسائل مرتبط با موضوع مقاومت اسلامی را حمايت كنند و و از امكانات وبلاگنويسی سايت بهرهمند شوند.
شبکه های اجتماعی حامیان ولایت
رویکرد اصلی این پایگاه[5] که نخست با استفاده از سرویس رایگان شبکه نینگ بوجود آمد و پس از استقبال از سوی کاربران بصورت مستقل فعالیت خود را ادامه داد ، پیگیری 2 هدف اصلی می باشد:
1. ایجاد یک فضای صمیمی جهت دوستی، تبادل نظر و هماهنگی میان فعالان حزب الله در حوزه وب.
2. فرهنگ سازی در میان اهالی این جبهه در جهت آشنایی با نحوه برخورد با دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی.
بارگذاری فیلم، صوت، سرویس ایجاد پروفایل، آپلود فایل با امکان دانلود فایلهای آپلود شده از دیگر امکانات این پایگاه میباشد.
امکان ایجاد نامحدود گروه، امکان ایجاد نامحدود رخداد، امکان اضافه کردن و معرفی نامحدود سایت و وبلاگ، ارائه مقالات مفید با موضوعات مختلف روز، ارائه آخرین اخبار روز، امکان برقراری ارتباط آسان با سایر کاربران و اطلاع از فعالیت های دوستان در شبکه از دیگر قابلیت های این پایگاه اینترنتی است. اين گروه با توجه به آنکه در جذب مخاطب حزب اللهی فعال عمل کرده است می تواند با اضافه کردن زبانهای عربی و انگلیسی مخاطبان علاقه مند به انقلاب اسلامی را از سراسر جهان جذب کند.
پرسپولیس پرطرفدارترین باشگاه اسیا از جام قهرمانان آسیا حذف شد !
خبری که در ادامه سریال دراماتیک ناکامیهای سه ساله حبیب کاشانی و همراهانش در راس پرسپولیس خبر چندان تعجب آوری نیست و به خبری عادی برای هواداران پرشور این باشگاه تبدیل شده است.
اما این همه ماجرای آنچه که در روز 13 اردیبهشت در استادیوم آزادی اتفاق افتاد نبود. حبیب کاشانی که روزی با پشتیبانی طبقات محروم و مستضعف جنوب شهری و بخصوص جوانان هیئتی که عمده آنها بطور سمپاتیک پشتیبان پرسپولیس هستند ، به امید احیای شکوه تاریخی دهه 50 ، 60 و 70 به مدیریت پرسپولیس رسید ، امروز و پس از سه سال هم نتیجه را باخته است و هم اخلاق را.
حدود هزار تن از جمعیت ده هزار نفری که به استادیوم آمده بودند دانشجویانی بودند که از روزها قبل برای پشتیبانی از مردم بحرین و قصد اعتراض به جنایات ضد حقوق بشری اشغالگران سعودی را داشتنند.
از همان ابتدا ، دانشجویان و هواداران تیم فوتبال پرسپولیس که به قصد حمایت از مردم بی دفاع بحرین به استادیوم رفته بودند از بدو ورود با انواع و اقسام تحقیر از سوی نیروی انتظامی مواجه شدند. کوچکترین آن چندین بار بازرسی بدنی و بازداشت شدن به جرم حمل پرچم بحرین بود !
علی رغم تمام مشکلات دانشجویان وارد استادیوم شده و در سکوها تجمیع می شوند و شعار های خود را آغاز می کنند ، تماشاگران پرسپولیس نیز با آگاهی یافتن از قضیه همراه آنان می شوند. شعارهای “یا زهرا” استادیوم را به لرزه در می آورد که ناگهان پس از دقایقی از شروع مسابقه لیدر های تحت امر شخص مدیر باشگاه و سرمربی ناموفق که روز قبل از بازی اعلام کرده بود این بازی نباید سیاسی شود ، بطور سراسیمه در مکانی جمع شده و در طی یک هماهنگی با شعارهای تحریک کننده از قبیل فوتبال سیاسی نمیخوایم ، تو که هی شعار میدی ، سه پنج دو یعنی چی ؟! خوارج ! و ... سعی در رو به رو کردن دانشجویان هوادار پرسپولیس با دیگر هواداران دارند که ره به جایی نمی برند. در نهایت و با اوج گیری شعارها و بی نتیجه بودن تلاشهای لیدرها در همراه سازی تماشاگران ، نیروی انتظامی وارد عمل شده و دانشجویان را به بی سابقه ترین شکل ممکن در برخورد با تماشاگران و در جلوی چشمان مسئولان سفارت سعودی مورد اهانت ، توهین و ضرب و جرح قرار می دهد و به طرز توهین آمیزی دهها تن از دانشجویان را بازداشت می کند. 4 نفر از دانشجویان نیز مجروح شده و روانه بیمارستان می شوند.
شما باختید آقای کاشانی ! هم اخلاق را و هم نتیجه را !
پرسپولیس امروز کسی همچون علی پروین را می خواهد که پیش از انقلاب و در زمان مربیگری آلن راجرز انگلیسی بدون هرگونه ریا !! (بگذریم از صحبتهایی که پس از بازی بین دانشجویان و مدیر باشگاه رد و بدل شد و در جلوی چشم ایشان محافظان محترم پای یکی از دانشجویان را شکستند ! ) تمرین را ول می کرد ، به گوشه ای می رفت ، وضو می گرفت ، سجاده اش را پهن می کرد و نمازش را به جا می آورد ، همان علی پروینی که در دوره جنگ از سال ۶۰ تا ۶۷ پرسپولیس را با یک صدم هزینه های میلیاردی امروز و تمرین در زمین خاکیهای طرشت و تپه های داوودیه ، بدل به قهرمان مطلق لیگ قدس و جام باشگاهای تهران و نهایتا جام در جام باشگاههای آسیا کرد. همان علی پروینی که پس از فرمان امام خمینی برای عظیمت جوانان به جبهه های جنگ ، از سر تمرین ورزشکاران را جمع کرد و با بی ام و خود را به خوزستان رساند.
ترس از جریمه چند هزار دلاری به اندازه یک صدم مبلغ قرارداد بازیکنهای لیگ دسته دوم محلات برزیل که دلالها بارها و بارها به باشگاه تحمیل کرده اند ٬ حقیقت شما را نشان داد
بازی تمام شد آقای کاشانی !
ماهنامه راه - شماره 52
ورود اینترنت به ایران به سال ۱۳۷۰ برمیگردد و ایران اولین کشور خاورمیانه بود که به این فناوری دست یافت.
حدود ۱۸ سال پیش یک کارمند ایرانی دانشگاه برکلی کالیفرنیا؛ اولین وب سایت ایرانی را در سال ۷۲ به عنوان یک پایگاه اطلاعات و منابع ایرانی در وب مستقر می کند.
در آن سالها کسی تصور امکان تجارت، خرید و فروش، پرداخت وجه، آموزش و بسیاری از کاربردهای فعلی بر بستر اینترنت را نداشت و تنها استفادهای که از اینترنت صورت میگرفت تبادل نامههای الکتریکی بود.
پس از این سال بود که تقریبا همه ساله اقدامات و ابداعات جدیدی بر بستر اینترنت در ایران شکل گرفت که هر یک از آنها توانست مبنای استفاده اقشار مختلف مردم از این پدیده قرار گیرد.
ثبت دامنه ملی آی آر – IR – در سال ۷۲ یکی از اقدامات موثر در قلمرو اینترنت ایرانی محسوب میشود که توانست مشخصهای تعیین شده برای هویت ایران در فضای اینترنت شکل دهد. در همین سال اولین لیست پست الکترونیکی ایرانی که موضوعی ورزشی داشت به راه افتاد تا اولین طومار ایرانیان در شبکه اینترنت راهاندازی شود و هزاران ایرانی از سراسر دنیا بتوانند در مورد اخبار و حوادث ورزشی ایران تبادل نظر کنند. محتوای روزنامه همشهری نیز برای اولین باردر آن سال به زبان فارسی روی وب قرار گرفت. این محتوا هم اکنون نیز به شکل قدیم آن بر روی سایت همشهری وجود دارد.
اولین مجله اینترنتی ایرانی در سال ۷۴ در وب منتشر شد و در همین سال نیز مجلس شورای اسلامی تاسیس شرکت امور ارتباطات دیتا را تحت نظر شرکت مخابرات ایران تصویب کرد. از دیگر اتفاقات سال ۷۴ میتوان به پخش اولین مسابقه فوتبال (ایران- عربستان) توسط صدا و سیما بهطور زنده در اینترنت اشاره کرد.
در سال ۷۵ طبق اعلام موسسات جهانی حدود ۲ هزار نفر در ایران کاربر اینترنت میشوند که با توجه به سرعت دسترسی پایین و پهنای باند چند بیت در ثانیه تنها موفق به ارسال و دریافت پست الکترونیکی میشدند.
در آن سالها برای ارسال یک عکس دو مگا
بایتی کاربر باید حدود دو ساعت زمان صرف میکرد و بیشترین سرعت اینترنت
حداکثر ۶۴ کیلوبیت در ثانیه بود.
در سال ۷۶ برای اولین بار در تاریخ انتخابات ایران، نامزدهای ریاست جمهوری
وب سایتهای رسمی خود را منتشر کردند تا فعالیتهای تبلیغاتیشان را به
خارج از ایران گسترش دهند و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران نیز با راه
اندازی پایگاهی، اخبار خود را از طریق آن انتشار داد. در این سال شمار
مشترکان اینترنت در ایران ۵ هزار نفر تخمین زده شد.
در اواخر سال ۷۹ ایران بهطور رسمی عضو کنسرسیوم یونیکد برای برطرف سازی مشکل فونت فارسی بر روی صفحات وب شد.
اما آغاز دهه ۸۰ را میتوان آغاز اولین پدیده استفاده ایرانیان از اینترنت
دانست. هنگامی که اولین سرویس وبلاگ نویسی ویژه فارسی زبانان «پرشین بلاگ»
در ایران در سال ۸۰ آغاز به کار میکند که هدف تیم ارائه دهنده این سرویس
مجانی ایجاد محیطی کاملا فارسی از جمله متننویس سازگار با زبان فارسی،
تقویم شمسی و سیستم نظرخواهی فارسی و متمرکز کردن وبلاگنویسان فارسی زبان
در یک سایت و در نتیجه افزایش بینندگان این وبلاگها است که در عرض هفت
ماه نزدیک به ۲۱ هزار ایرانی برای استفاده از این سرویس ثبتنام میکنند.
این سرویس وبلاگی با پشتیبانی کامل مالی و معنوی دولت وقت شکل گرفت.
دهه ۸۰ را از حیث فعالیتهای فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی در عرصه فضای مجازی به سه بخش میتوان تقسیم کرد:
۱- مقطع زمانی سالهای ۸۰ تا ۸۳ همزمان با دوره دولت دوم اصلاحات. (رشد کافینتها ؛ گرایش ایرانیها به چتروم؛ تولد وبلاگنویسی و گسترش سریع در ایران)
۲- مقطع زمانی مانده به انتخابات ریاست جمهوری نهم تا هنگام انتخابات ریاست جمهوری دهم (شکلگیری و رشد وبلاگهای مذهبی و انقلابی و غلبه آنها بر دیگر پارادایمهای فکری از لحاظ کمیت؛ کیفیت و اثرگذاری در سطح وب فارسی)
۳-انتخابات ریاست جمهوری دهم، فعالیتهای قابل توجه و تولیدات فرهنگی پس از انتخابات و رکود سال ۸۹ (گرایش کاربران به شبکههای مختلف اجتماعی)
در مقاله پیش رو به طور مختصر نگاهی خواهیم داشت بر تحولات این سه دوره زمانی در سطح کلان و آنچه که در دهه ۸۰ در سطح فضای وب ارزشمدار فارسی گذشت.
دولت اصلاحات ؛ رشد کافینتها و تولد وبلاگنویسی در ایران
همزمان با این دوره زمانی و رشد کافینتها مفهوم شکل گرفته از اینترنت در ذهن بسیاری از ایرانیان مساوی با چت روم بود. بر خلاف ضریب پایین نفوذ اینترنت در ایران با این حال ایرانیها بیشترین حضور را در چت روم یاهو داشتند و اتاقهای آن به تسخیر ایرانیها در آمده بود. در آن ایام گفته میشد که ۸۰% از ظرفیت اتاقهای عمومی منطقه آسیا با حدود ۴ تا ۶ هزار نفر ظرفیت متغیر در طول ساعات روز را ایرانیها تشکیل میدهند. این فضای جدید و گرایش به آن؛ دشمنان فرهنگ اسلامی ایرانی را به این فضا کشاند تا به تاثیر گذاری فرهنگی؛ ارائه شبهه در مورد اسلام؛ ترویج ادیان انحرافی؛ حمله به جمهوری اسلامی و … در آن بپردازند. در نهایت این موج گرایش به چتروم ها تا حدی اثرات تخریبی فرهنگی خود را گذاشت اما در تاثیر گذاری سیاسی و نامستحکم کردن اعتقادات مذهبی ناکام بود. برای مثال هر سال در آستانه عاشورا و یا سالگرد وقایع ۱۸ تیر گروهی سازمان یافته در اتاقهای یاهو به هتک مقدسات مذهبی و حمله به نظام جمهوری اسلامی میپرداختند که در نهایت توفیق چندانی حاصل نکردند. در همین حال ارتباطات اولیه بین فعالان ارزشی که به مقابله با این موج میپرداختند در همین اتاقها شکل گرفت. این دست افراد به طور جهادی و خودجوش در آن ایام به ارسال پیامهای انقلابی در اطاقهای عمومی یاهو برای مقابله با حملات سازمان یافته معاندین میپرداختند. هر چند به سبب جو نامناسب چترومها بسیاری از خانوادههای مذهبی فرزندان خود را از حضور در این فضا منع میکردند و تعداد آنها در مقابل حرکات سازمان یافته و برنامهریزی شده طرف مقابل ناچیز بود.
برای کاربران قدیمی اینترنت نام سایت گویا نام آشنایی است. سایتی که توسط چند نفر مقیم کانادا و سالها پیش از ظهور پدیده r.s.s و خوراک خوانها در سال ۷۷ راهاندازی شد و آرشیو مجلات و روزنامههای ایرانی فارسی زبان ضدنظام و اصلاحطلب را به صورت اسکن شده و یا پیوند به سایت مورد نظر در اختیار کاربران قرار میداد. در کنار لینکهای سیاسی؛ لینک سایتهای سرگرمی، از قبیل جوک و ورزشی نیز وجود داشت. لینکهای ایرانی آن زمان شبکه اینترنت را تقریبا در آن یک صفحه میتوان یافت. در بین همه پیوندهای گویا؛ سایتی با نام ذوالفقار جلب توجه میکرد. با کلیک بر روی این نام کاربران به سایتی رهنمون میشدند که عکسهای امام و رهبری در بالای آن نمایان میشدند و آن را ارگان انصار حزبالله بیرجند معرفی میکرد. در این سایت بیانیههای تشکل، عکسهای امام؛ رهبری و شهدا قرار داده شده بود و برنامههای انصار حزبالله در آن اطلاع رسانی میشد.
سال ۸۲ بود که سایت گویا + آ با شکل و ظاهری مشابه گویا اما با نگاه متعهد و ارزشی ایجاد شد که در آن لینک وبلاگهای ارزشی و وبسایتهای روزنامههای اصولگرا و لینکهایی از قبیل دانلود مداحیها؛ آهنگهای انقلابی؛ استخاره و … در آن تجمیع شده بود و خبرنامه آن نیز در وبلاگی به آدرس http://gooyaa.blogspot.com/ منتشر میشد و به نقد سیاستهای دولت اصلاحات میپرداخت. این سایت و وبلاگ خبری آن، پس از مدت کوتاهی فعالیت، به خاطر درج خبری مبنی بر خرید تراکم سه میلیاردی توسط ابطحی در زمان شهرداری ملک مدنی و همچنین مطلب حمایت ابطحی در لبنان به ضرر فلسطینیها و مطالبی مشابه، و در نهایت شکایت وی به عنوان معاون حقوقی و پارلمان رییسجمهور از این سایت، توسط دولت وقت فیلتر شد. پس از آن و در طی آن سالها سایتهای خبری نظیر بازتاب؛ شریفنیوز، مطالبه، عدالتخانه و مستضعفین ایجاد شدند و به نقد سیاستهای دولت وقت و مطالبه سیاستهای امام و رهبری میپرداختند. پایگاه تبیان نیز با هدف حمایت از محصولات و پایگاههای فرهنگی تحت شبکه نت در سال ۸۱ ایجاد شد. به تبع ایجاد این سایتها و شکسته شدن انحصار سرویس پرشینبلاگ در سال ۸۳ با تولد بلاگفا؛ پارسیبلاگ و میهنبلاگ؛ رفته رفته موج گرایش به وبلاگنویسی در بین خوانندگان ثابت این سایتهای ارزشی نیز به طور همزمان ایجاد شد.
مقطع زمانی مانده به انتخابات ریاست جمهوری نهم تا هنگام انتخابات ریاست جمهوری دهم
هر چند پیش از ثبت بلاگفا، پارسیبلاگ و میهنبلاگ؛ پرشینبلاگ در سال ۸۱ ایجاد شده بود و زبان فارسی را به رده چهارم زبانهای وبلاگی با ثبت ۶۰ هزار وبلاگ رسانده بود، اما با شکسته شدن انحصار این سایت و ورود این سرویسهای وبلاگ به عرصه وبلاگنویسی فارسی؛ سال ۸۳ به سال رشد تصاعدی وبلاگستان فارسی بدل گشت. بر طبق آمار در آن ایام در طی ۱۸ ماه و سه دوره شش ماهه تعداد وبلاگها نسبت به دوره شش ماهه قبل دو برابر شد. همزمان با این پدیده؛ شبکه اجتماعی اورکات به وجود آمد که ایرانیها نیز به صورت سونامی وار در آن حضور پیدا کردند و تبدیل به سومین ملیت این شبکه اجتماعی از حیث تعداد شدند. گروههای فراوانی در این شبکه با محوریت افرادی چون امام، رهبری، شهدای انقلاب اسلامی؛ شخصیتهای سیاسی یا گروههای جهادی مانند حزبالله ایجاد شد. وبلاگنویسان نسل اول که مدتی از تاسیس وبلاگهایشان نمیگذشت؛ از طریق بخش نظرات وبلاگهای خود و ارتباط در شبکه اجتماعی اورکات با یکدیگر ارتباط برقرار ساختند. هر چند اورکات پس از مدتی در ایران فیلتر شد، اما در نهایت این ارتباطات منجر به شکلگیری ارتباطات حقیقی و ایجاد تشکلهای وبلاگی نظیر مجمع وبلاگنویسان مسلمان شد و شرایط طوری رقم خورد که در آستانه سال ۸۴ و انتخابات نهم بر خلاف سیاست گذاریهای دولت وقت در زمینه سکولارسازی فضای مجازی؛ وبسایتها و وبلاگهای منتقد عملکرد دولت هشتم به موثرترین مرجع در تاثیرگذاری بر فضای حقیقی جامعه بدل گشتند. شاید اگر اورکات در آن سال فیلتر نمیشد، همزمان با این رشد وبلاگنویسی طیف ارزشی وبلاگستان؛ فضای شبکههای اجتماعی در سالهای پس از آن نیز در دستان این طیف قرار میگرفت و از این ظرفیت (برای مثال فیسبوک با ۵۰۰ میلیون عضو) به نفع جبهه حزبالله استفاده میشد.
دولت نهم؛ جایگزین شدن گفتمان غالب ارزشی در فضای وب فارسی
سال ۸۴ سالی بود که برای اولین بار رسانه جدیدی با تاثیر گذاری بر نسل جوان وارد عرصه انتخابات شده بود. در مقابل سردرگمی و ناامیدی فضای وبلاگنویسان سکولار و اصلاحطلب در تحریم انتخابات و یا حمایت از کاندیدای اصلاح طلب؛ شور و شوق زیادی در بین وبلاگنویسان ارزشی ایجاد شده بود و بحثهای داغی در حمایت از کاندیداهای اصولگرا وجود داشت. در نهایت همه این طیف با تمام اختلافنظرها؛ در دور دوم انتخابات با یکدیگر متفق شده و با پیروزی رییس جمهوری دولت نهم پتانسیل بالایی در وبلاگستان ارزشی ایجاد گشت.
پیروزی احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری و فضای یاس وبلاگنویسان طیف مقابل از رای تاریخی مردم؛ این دوره را به سالهای اوج وبلاگنویسی ارزشی در این دهه بدل ساخت تا جایی که سایت بیبیسی نیز در گزارشی به این مطلب اقرار نمود. در این مدت تا ظهور شبکههای اجتماعی نظیر بالاترین، فیسبوک و توییتر میتوان گفت سکانداری و جریانسازی فضای وبلاگستان فارسی در دست طیف ارزشی قرار داشت. حرکتهای وبلاگی مختلفی در این ایام شکل گرفت. جنک سی و سه روزه لبنان؛ کاریکاتورهای دانمارکی؛ حمایت از حق هستهای ملت ایران؛ جنگ غزه؛ نقد عملکرد صدا و سیما؛ حرکت حمایت از طلبه عدالتخواه سیرجانی؛ حرکتهای متعدد خیریه؛ حمایت و تبلیغ مستندهای دهنمکی؛ مطالبات عدالتخواهانه و صنفی دانشجویی و … ؛ در مقطع زمانی ۸۴ تا ۸۷ پویایی وبلاگستان ارزشی را به جایی رساند که هتاکی یک استاد دانشگاه سبب گشت که ۲۰۰۰ دانشجو به وسیله اطلاع رسانی از طریق اینترنت در مقابل دانشگاه تهران متحصن شوند و آن شخص مجبور به عذرخواهی و کنارهگیری از استادی آن دانشگاه شود. یا در مسئلهای مانند اخراج هیئت تحریریه ماهنامه سوره، علیرغم سانسور خبری، موج اعتراضی شدیدی به واسطه وبلاگنویسان بر علیه مسئولین حوزه هنری شکل بگیرد. اوج بلوغ جریان وبلاگستان در این مقطع زمانی را میتوان در جنگ ۲۰۰۸ غزه شاهد بود. تجمع در مقابل سفارت مصر با محوریت وبلاگنویسان شکل گرفت و در تحصن فرودگاه دهها وبلاگنویس به صورت لحظه به لحظه اخبار تحصن، عکسها و فیلمها را به وسیله وبلاگهای خود به جهان مخابره میکردند. حملههای هکری غافلگیر کننده به سایتهای دانمارکی، اسرائیلی و ضد شیعی نیز از جمله نقاط قابل ذکر این دوره بود.
رشد شبکههای اجتماعی؛ افول وبلاگنویسی؛ فضای انتخابات دهم و پس از آن
هر چند شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک ؛ یوتیوب ؛ توییتر و فرندفید به ترتیب در سالهای ۲۰۰۴؛ ۲۰۰۵ ؛ ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ ایجاد شدند؛ اما گرایش به این شبکهها در ایران را میتوان به پس از ظهور اینترنت پرسرعت نسبت داد. رشد شبکههای اجتماعی هر چند سبب رونق وبلاگستان سکولار پس از یک رکود چند ساله گشت ؛ اما متاسفانه در طیف مقابل و ارزشی باعث معکوس شدن روند رو به رشد کیفی وبلاگنویسی در این مقطع زمانی شد. رابطه گرایش به شبکههای اجتماعی با روند به روز رسانی وبلاگ برای بسیاری از این وبلاگنویسان معکوس شد ؛ به طوریکه به ندرت میتوان وبلاگنویسی را یافت که وارد فضای شبکههای اجتماعی شده باشد و این حضور سبب رشد وبلاگنویسی وی شده باشد. امروز نیز بسیاری از فعالان وبلاگهای موثر نسل اول یا فعالیتی ندارند یا وبلاگهایشان نقاط اثرگذاری گذشته خود را از دست داده است. در حالی که در طیف مقابل شبکههای اجتماعی سبب رونق دوباره وبلاگنویسی و افزایش تصاعدی مخاطبان محتواهای وبلاگی به سبب بهرهگیری از این ابزار گشت.
یکی دیگر از عواملی که در تغییر کفه ترازو به نفع طیف مقابل نقش داشت رشد شبکههای اجتماعی مافیایی نظیر بالاترین بود ؛ شبکهای که با ساختار طراحی شده آن امکان هرگونه استفاده موثر برای بهرهبرداری ارزشی در آن سلب شده است. هر چند این شبکه در کوتاه مدت ؛ به خصوص در مقطع پیش از انتخابات و مقاطعی از اغتشاشات پس از آن در بهرهگیری از فضای غبارآلود و دامن زدن به آن به دلیل ضعفهای رسانههای داخلی موفق بود ؛ اما پس از مدتی ترفندهای آن رو شد و به دلیل توهم دست داده به اعضای آن ؛ به پاتوقی برای تفریح ؛ سرگرمی و تمسخر اپوزوسیون جمهوری اسلامی بدل گشت.
این سایت پس از شکست مضحک پروژه اسب تروآ و حضور ۸۰۰ نفری سبزها در مقابل ۵ میلیون در میدان آزادی و خیابانهای اطراف ؛ عملا کارایی خود را از دست داد ؛ هر چند هنوز آلترناتیو مشخصی برای جایگزینی با آن از سوی اپوزوسیون وجود ندارد.
اما سال ۸۸ هر چند سال بهرهگیری موثر مخالفین جمهوری اسلامی از برنامهریزی هدفمند چند ساله در بهرهگیری از فضای مجازی بود و در مقابل حداکثر واکنش نهادهای دولتی به این برنامهریزی دقیق ؛ مسدود سازی سایتهایی بود که به راحتی با یک پروکسی کم حجم قابل رد شدن بود ؛ اما از جهتی با توجه به حوادث ۸ ماهه پس از انتخابات جنب و جوش بیسابقه مردمی شکل گرفت و رویشهای ادبی ؛ فرهنگی و هنری فراوانی در گوشه و کنار ایران به وسیله ابزار اینترنت به همگان معرفی شد و این مقطع را به یک دوره تاریخی در تاریخ انقلاب بدل ساخت. پوسترها ؛ متون ادبی و طنز ؛ اشعار ؛ شعارها و فیلمهای تولید شده در این مقطع زمانی همگی ابتدا به وسیله وبلاگها انتشار یافت و در نهایت راهپیماییهای تاریخی ۹ دی و ۲۲ بهمن به نمایشگاه این تولیدات اینترنتی در فضای حقیقی جامعه بدل گشت.
سال ۸۸ با تمام فراز و نشیبهای آن در حالی به پایان رسید که امید میرفت بررسی نقاط ضعف و قوت و رویشهای به وجود آمده در فضای وبلاگستان ارزشی و نا امیدی اپوزوسیون از شکست نقشههای خود ؛ سال ۸۹ را به سال جهش گفتمان اصولگرایی و متعهد در وبلاگستان فارسی و به سکوی پرتابی برای بهرهگیری موثر از فضای اینترنت در دهه ۹۰ بدل سازد.
نهادهایی که سالهای پیش از آن سعی در نفی اثرگذاری این فضا بر فضای حقیقی را داشتند و هشدارهای دلسوزان را برای بهرهگیری از این فضا جدی نگرفته بودند و میدیدند که این بیتوجهی آنها چه اثرات مخربی را داشته است، این بار از آن طرف بام افتاده و ردیف بودجههای میلیونی را به این امر اختصاص دادند. میلیونها تومان در این سال هزینه شد و در نهایت در آستانه پایان سال ۸۹ حتی یک نمونه شبکه اجتماعی با نمره متوسط یا سایتی که بتوان آیندهای را برای آن تصور کرد ؛ شاهد نیستیم. هنوز در مقابل سونامی تخریب بر ضد جمهوری اسلامی در فضای بینالمللی و عربی؛ حتی یک وبلاگ انگلیسی یا عربی که به تبیین آرمانهای انقلاب اسلامی و واقعیات برای مخاطبان مسلمان و غربی بپردازد وجود ندارد. باید پرسید این همه همایش جنگ نرم و تقدیر و تشکر چه اثری را در سطح واقعی و ارتقای کمی و کیفی فضای مجازی داشته است؟! خروجی برگزاری سه دوره بخش تولیدات اینترنتی نمایشگاه رسانههای دیجیتال در ارتقای کیفی و کمی گفتمان انقلابی چه بوده است؟ هر چه تقدیرها بیشتر شد به جای انگیزهبخشی برای تعالی ؛ توهم مهم بینی برای برخی از وبلاگنویسان بالاتر رفت. از طرفی وبلاگهای ارزشی مانند آهستان ؛ دانشطلب ، زهرا اچ بی، اسماعیلنیوز و …. که بدون سر و صدا و هیچ چشم داشتی و با اثر گذاری بیشتری نسبت به برخی غوغاسالاران مدعی به فعالیت میپرداختند ؛ بدون هیچ دلیل عقلانی فیلتر شدند. در سیاست گذاری سادهاندیشانه؛ در همان زمان که شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک ؛ توییتر و فرندفید فیلتر شد؛ صدها حساب کاربری غیر حقیقی با بودجههای جنگ نرم ایجاد گشت تا بر فضای این شبکههای اجتماعی اثرگذاری کند. حسابهای کاربری که پس از مدتی به علت ناکارآمدی و صرف زمان و هزینه تعطیل و به حال خود رها شد. از آنجا که با روند فعلی سیاستگذاری تا چند سال آینده به نظر نمیرسد بتوانیم به رقابت برابر با جبهه استکبار در فضای مجازی بپردازیم ؛ آیا نباید حداقل یک بررسی تطبیقی برای مقایسه عملکرد وبلاگها ، اکتیویستها و شبکههای اجتماعی طرفدار حزب الله و یا حتی حماس داشت و سوال کرد که چرا آنها با تمام ملاحظات و مشکلات و نبود امکانات به بهترین نحو ؛ حداکثر استفاده ممکن از فضای اینترنت برای جریانسازی به نفع جبهه مقاومت را انجام میدهند؟
این دهه در حالی به پایان میرسد که ۱۳۲ هزار کاربر سال ۸۰ امروز به سی و هفت میلیون نفر در آستانه سال ۹۰ رسیده است و به نظر میرسد در پایان دهه آستانه قرن چهاردهم شمسی ؛ فضای مجازی ؛ تحولات و روندهای آن تبدیل به متن و فضای حقیقی تبدیل به حاشیه گردد. امری که اگر به آن توجه نشود و با همین روند ساده اندیشانه سیاست گذاریها بخواهد ادامه پیدا کند عوارض بسیار جبرانناپذیری را در آینده با خود به همراه خواهد داشت.
فهمي هويدی – نویسنده و تحلیلگر برجسته مصری
مترجم: محمد ولوی/ به گزارش پایگاه تحلیلی رصد، “فهمی هویدی ” کارشناس و تحلیلگر برجسته مسائل سیاسی خاورمیانه با درج مقالهای در روزنامه ” الشروق” چاپ مصر با اشاره به سفر هیئت مصری در دوهفته گذشته به ایران می نویسد: ” سفر هیئت نمایندگی مردم مصر بر یک امر مهم تر نیز دلالت دارد ، از جمله اینکه جامعه مصر دوباره آزادی خود را به دست آورده است و تحلیل موقعیت و صلاح خود را به دست گرفته است”.
فهمی هویدی متولد ۱۹۳۷ در مصر و از روزنامه نگاران ناسیونالیست عرب با دیدگاه اسلامی است. وی دارای تالیفات متعددی از جمله کتابی با نام ” ایران ، نگاهی از درون ” است. وی از چهره های شناخته شده شبکه های تلویزیونی و روزنامه های پرخواننده جهان عرب است. چندی پیش وزارت خارجه ایران، میز گردی تخصصی درباره خیزشهای جهان عرب و پیامد آن برای فلسطین برگزار کرد. فهمی هویدی از جمله مهمانان دعوت شده به این نشست بود. وی در طی چند روز اقامت در تهران با مقامات مهم کشور از جمله سعید جلیلی، دبیر شواری عالی امنیت ملی، علی لاریجانی رئیس مجلس و علی اکبر صالحی وزیر خارجه دیدار کرد. آن چه در ادامه می آید متن کامل این مقاله است.
***
ارتباط با ایران یکی از معیارهایی است که می تواند میزان استقلال در تصمیم گیری مصر جدید را نشان دهد. هنگامی که کسی از من می پرسد نظر شما در مورد بیش از سی سال عدم رابطه بین دو طرف چگونه است ، همواره پاسخ می دهم : تنها قاهره و تهران دلیل بر این امر نبوده اند و همیشه طرف ثالثی در عدم برقراری روابط بین دو کشور نقش داشته است. بنابراین تعجب نمی کنم که دکتر نبیل عربی ، وزیر امور خارجه دولت انقلاب ژانویه ۲۵ مصر اعلام کندکه مشتاقانه منتظر از سرگیری روابط عادی با ایران است .
من از این قضیه بسیار خوشحال هستم که هیئتی ۴۰ نفره در هفته جاری به ایران سفر کرد. این یک تلاش شجاعانه برای شکستن سد روانی عدم ارتباط بین دو ملت است که تا کنون توسط رژیم سابق ترویج می شد.
اجازه بدهید در این رابطه بخاطر آوریم که توافقنامه امضا شده برای راه اندازی یک پرواز بین قاهره و تهران ، توسط دست های پنهان بیگانه و مداخله گر اجرایی نشد و بهره برداری از خط تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاد.
سفر هیئت نمایندگی مردم مصر بر یک امر مهم تر نیز دلالت دارد ، از جمله اینکه جامعه مصر دوباره آزادی خود را به دست آورده است و تحلیل موقعیت و صلاح خود را به دست گرفته است ، نگاه امنیتی و تشکیلاتی که بر ذهن و اعمال مردم تاثیر گذاشته بود سقوط کرد.. همچنین عملیات جنگ روانی که در ۳۰ سال گذشته تحت تاثیر رسانه ها استمرار داشت ، از یک رویکرد سطحی به یک بینش عمیق رسیده است و به این دلیل مسیر حرکت جامعه در مصر مقدم بر خواسته های حکومت گشته است. این جامعه است که خود بخودی و اتوماتیک وار خواسته های خود را تحت تاثیر روابط و احساس تاریخی به حکومت دیکته می کند . در حالی که حکومت باید محاسبات پیچیده و دیپلماتیک را به حساب آورد و معادلات منطقه ای و بین المللی را در نظر بگیرد.
علی رغم شرایط جدید ، من هنوز هم یکی از کسانی هستم که می گویند ننگین و شرم آور تر از این برای مصر نیست که با این همه تضاد استراتژیک با اسرائیل، سعی در عادی سازی روابط با این دشمن استراتژیک و اول خود دارد. و در همین حال قادر به برقراری رابطه با کشور برادر خود ایران نیست. هیچ گونه تفسیر و منطقی بر این امر وجود ندارد ، الا اینکه طرف ثالثی می خواهد دولت کنونی مصر به تصمیمات گرفته شده در نظام سابق ادامه دهد.
اصلی بین همه دیپلمات ها و سیاست مداران وجود دارد که آنها می دانند برقراری روابط عادی بین دو کشور لزوما به معنای رضایت کامل از سیاست ها و مواضع طرف مقابل نیست، یا اینکه برقراری یک رابطه استراتژیک بین دو کشور به معنای این نیست که آنها یک اتحاد استراتژیک بر ضد یک طرف ثالث برقرار کرده اند.
کشورهای حاشیه خلیج فارس که بعضی از آنها از موضع اخیر دولت مصر برآشفته شده اند ، روابط عادی دیپلماتیک با ایران دارند. و کشورهای آنان تبدیل به یک بازار بزرگ برای محصولات و سرمایه گذاری ایرانی ها شده است. در هر یک از این کشورها ایران سفیر دارد. حتی در عربستان سعودی ، ایران دارای دو سفیر است. یکی به نمایندگی از جمهوری اسلامی در ریاض ، و دیگری در سازمان کنفرانس اسلامی که مقر آن در جده است. من نمی دانم چگونه تا نوبت به مصر می رسد انتقادات آغاز می شود و نمی تواند برای خودش با حفظ سیاستهای خاص خود با ایران همانند بقیه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ارتباط برقرار کند.
من به خوبی می فهمم که اگر یک رابطه عادی بین قاهره و تهران برقرار شود، آمریکا و اسرائیل متضرر خواهند شد. رابطه ای که از برقراری آن به هیچ دولت دیگری ضرر نمی رسد. جز شیاطین بزرگ و کوچک که مصلحت آنان در منزوی کردن ایران و تضعیف نظامی ست که در مقابل هژمونی آمریکا ایستاده است و به مقاومت فلسطین یاری می رساند.
آنچه متوجه نمی شوم این است که
چرا بعضی از کشورهای عربی در این موضوع علاقه دارند به اضلاع مربع این خط
آمریکایی – اسرائیلی تبدیل شوند.
ما نمی توانیم از مطالعات پژوهشگران استراتژیک که می گویند رنسانس منطقه
مثلت قدرت را در منطقه تکمیل خواهد کرد ؛ چشم پوشی کنیم. مثلثی که ایران ،
مصر و ترکیه اضلاع آن را تشکیل می دهند. همانطور که ما نمی توانیم حجم
منافع و مصالحی که به سبب قطع روابط بین ایران و مصر از دست داده ایم را
فراموش کنیم. افقهای همکاری اقتصادی و گردشگری غیر قابل چشم پوشی است. بعد
از زیارت هیئت مردمی ، سفر بعدی دیدار هیئت بازرگانان مصری از ایران است.
دیداری که می تواند به تقویت همکاری بین دو کشور بپردازد. بخصوص اینکه در
ایران آمادگی جدی برای ورود به سرمایه گذاری در پروژه های مصر تا سطح ۸
میلیارد دلار وجود دارد.
و فی ذلک فلیتنا فی المتنافسون
و در این نعمتهای بهشتی راغبان باید بر یکدیگر پیشی گیرند.« سوره مطففین، آیه ۲۶٫»
مرگبار ترین آزمایش های علمی آمریکا + عکس
نگاهی به تاریخ علمی آمریکا نشان میدهد وجود نگرشهای نامناسب و تبعیضآمیز نسبت به انسان در جامعه آمریکا باعث شده است دانشمندان و محققان این کشور از انسانها، به خصوص سیاهپوستان و اقشار ضعیف به عنوان موضوعات آزمایشهای بحثانگیز استفاده کنند.
این آزمایشها، مواردی مانند آلوده کردن عمدی آزمودنیها به بیماریهای مرگبار یا ناتوانکننده، قرار دادن افراد در معرض سلاحهای زیستی یا شیمیایی، قرار دادن افراد در معرض آزمایشهای تشعشعات، تزریق مواد شیمیایی سمی و رادیواکتیو، آزمایشهای مربوط به روشهای اعترافگیری و شکنجه، آزمایش بر روی داروهای دگرگونکننده هوشیاری و موارد دیگری از این قبیل را در برمیگیرد.
بسیاری از این آزمایشها بر روی کودکان، افراد بیمار و افراد دارای ناتوانیهای ذهنی و در پوشش درمان پزشکی انجام شده است. در بسیاری از این مطالعات علمی بخش زیادی از آزمودنیها افراد فقیر، اقلیتهای قومی و زندانیان بودهاند.
منابع مالی این آزمایشها توسط دولت آمریکا ـ به خصوص سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، ارتش آمریکا و شرکتهای فدرال یا نظامی ـ تأمین میشد. این آزمایشها معمولاً به صورت بسیار محرمانه انجام میشدند و در بسیاری از موارد اطلاعات مربوط به آنها تا چندین سال پس از انجام این آزمایشها افشا نمیشدند.
آزمایشهای غیراخلاقی آمریکا بازتابهای قانونی، حرفهای و اخلاقی گستردهای در میان جامعه علمی داشت و بسیاری از سازمانها و موسسات سیاستگذاری خواهان آن شدند که استفاده از آزمودنیهای انسانی در آزمایشها با رعایت قواعد قانونی و اخلاقی انجام شود.
آنچه در زیر میخوانید خلاصهای از آزمایشهای علمی مرگباری است که در آمریکا بر روی آزمودنیهای انسانی انجام شده است. ذیل هر کدام از عناوین، آزمایشهایی آمده است که در آمریکا بر روی آزمودنیهای انسانی انجام شدهاند.
1- آزمایشهای جراحی
* بنیانگذار علوم زنان، از بردههای آفریقایی برای آزمایش استفاده میکرد
در دهه ۱۸۴۰، «ماریون سیمز» که از او به عنوان بنیانگذار علوم زنان یاد میشود آزمایشهایی در زمینه جراحی بر روی زنان برده آفریقایی، بدون بیهوشی انجام داد. این زنها اغلب به خاطر عفونتهایی که بعد از این آزمایشها به آنها مبتلا میشدند فوت میشدند. (نقل از کتاب «وقتی پزشکان میکشند»، نوشته پرپر و سینا)
«ماریون سیمز» آزمایشهایش را روی زنان برده آفریقایی انجام میداد.
وی برای آزمودن نظریهاش درباره علتهای تشنج آرواره در نوزادان، آزمایشهایی انجام داد که در آنها سوزنهای کفاشی را در اطراف استخوانهای جمجمه زنان برده حرکت داد.
* استفاده از زنان سرطانی به عنوان آزمودنی
یکی دیگر از متخصصان که سابقه انجام چنین آزمایشهایی دارد «روبرتو بارتلو» است؛ در سال ۱۸۷۴، یک زن خدمتکار ایرلندی نزد دکتر «روبرتز بارتلو» آمد تا سرطانش را درمان کند. بارتلو که فرصتی برای تحقیق به دست آورده بود سر وی را باز کرد و سوزنهای الکترودی را داخل ماده مغز وی جاسازی کرد. وی این آزمایش را به این صورت توصیف میکند:
«بارتلو»، پزشک ارتش آمریکا بود که به خاطر وصل کردن جریان الکتریکی به مغز یک بیمار سرطانی توسط دانشکده پزشکی فیلادلفیا مورد تشویق هم قرار گرفت.
«وقتی آن سوزن به ماده مغز او رسید، او از درد حاد در ناحیه گردنش شکایت کرد. برای اینکه واکنشهای دلخواه بیشتری تولید کنم، شدت جریان برق را افزایش دادم… در قیافهاش حالتی که انگار عذاب شدیدی میکشید پدیدار شد و شروع به گریه کرد. اندکی بعد دست چپش باز شد، انگار که میخواست چیزی که در روبریش قرار داشت را در آغوش بگیرد؛ چشمهایش در حالی که مردمکهای آن کاملا گشاد شده بودند، ثابت ماند؛ لبهایش آب شده بودند و دهانش پر از کف بود. نفسهایش خسخس میکرد. هوشیاریاش را از دست داد و سمت چپ بدنش شروع به تشنج کرد. تشنج او پنج دقیقه طول کشید و پس از آن او به کما رفت. بیست دقیقه بعد به هوش آمد و گفت که احساس ضعف و سرگیجه دارد». (نقل از کتاب «سرسپرده علم: آزمایشهای انسانی در آمریکا قبل از جنگ جهانی دوم»)
* آزمایش پونکسیون کمری بر روی کودکان بدون رضایت والدین
در سال ۱۸۹۶، دکتر «آرتور ونورث» دست به انجام آزمایشهای پونکسیون کمری (گرفتن مایع مغزی ـ نخاعی) بر روی ۲۹ کودک بدون رضایت والدین آنها زد. این آزمایشها در بیمارستان کودکان در بوستون از ایالت ماساچوست انجام شد تا مضر بودن یا نبودن این اقدام مشخص شود. (نقل از کتاب، «کودکان به عنوان آزمودنیهای پژوهش»، ص ۱۱ نوشته گوردین و گالانتز، ۱۹۹۴)
آزمایشهای پانکسیون کمری که روشی تشخیصی برای به دست آوردن نمونهای از مایع مغزی ـ نخاعی بیمار تلقی میشود، توسط پزشکان آمریکایی مورد سوء استفاده قرار گرفت.
* آزمایشهای اصلاح نژاد دکتر استانلی
دکتر «لئو استانلی» در فاصله سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۵۱ که جراح زندان دولتی «سن کونتین» در ایالت کالیفرنیا بود دست به انجام آزمایشهای وسیعی روی صدها نفر از زندانیان این زندان زد. وی بیضههای زندانیان مرد اعدام شده را به زندانیهای در قید حیات پیوند میزد. وی همچنین آزمایشهایی در زمینه اصلاح نژاد انجام داد و در این راستا زندانیان زندان مذکور را عقیم کرد. استانلی معتقد بود آزمایشهای او مردان پیر را جوان کرده و با کنترل جرم باعث میشود افراد غیراصلح تولید مثل نکنند». (منبع)
2- آزمایش بر روی عاملهای بیماریزا و عاملهای جنگ زیستی
در تاریخ آمریکا نمونههای فراوانی از آزمایش بر روی چنین عواملی دیده میشود؛ ما مهمترین این آزمایشها را ذکر میکنیم، با این توضیح که این موارد همه آزمایشهای غیراخلاقی در این حیطه بر روی انسانها را در بر نمیگیرند.
* آزمایشهای طاعون و بریبری روی زندانیان
در سال ۱۹۰۰ پزشکان ارتش آمریکا در فیلیپین، پنج زندانی را به طاعون مبتلا کردند؛ آنها همچنین در ۲۹ زندانی دیگر «بریبری» ایجاد کردند. ۶ سال بعد نیز یکی از اساتید دانشگاه هاروارد به نام «ریچارد استرانگ» ۲۴ زندانی فیلیپینی را به بیماری وبا مبتلا کردند تا بر روی آنها آزمایش انجام دهند. ۱۳ نفر از این آزمودنیها فوت کردند.
* آزمایش های سل و سفلیس روی کودکان و سیاهپوستان
در سال ۱۹۰۸ نیز سه نفر از محققان ایالت فیلادلفیا دهها کودک را به سل مبتلا کردند که منجر به نابینایی دائمی تعدادی از آنها، بیماریهای دیگر و تورم چشم در بسیاری دیگر از آنها شد. در آزمایشهای آنها از این کودکان به عنوان «مواد مورد آزمایش» یاد شده است (نقل از کتاب «به نام کودکان»، ص ۱۰۴؛ نوشته کوتر، ۱۹۹۲)
در سال ۱۹۱۱ یکی از پزشکان «مرکز تحقیقات پزشکی راکفلر» ۱۴۶ بیمار این بیمارستان را به سفلیس مبتلا کردند. والدین بعضی از کودکانی که بدون اطلاعشان در این آزمایش به عنوان آزمودنی به کار گرفته شده بودند از این پزشک شکایت کردند.
بین سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۷۲ سازمان بهداشت عمومی آمریکا در مطالعهای بالینی موسوم به «آزمایش سفلیس در تاسکگی» ۴۰۰ مرد سیاهپوست از طبقات محروم جامعه که به بیماری سفلیس مبتلا بودند را برای مطالعه بر روی این بیماری انتخاب کرد. محققان در این آزمایش به این افراد چیزی درباره بیماریشان نگفتند. در سال ۱۹۴۷ داروی پنیسیلین به عنوان درمان این بیماری شناخته شد اما محققان این آزمایش از دادن این دارم به این افراد امتناع کردند تا اثرات بیماری سفلیس بر بدن انسان را مطالعه کنند. در سال ۱۹۷۲ که این مطالعات به پاپان رسید، تنها ۷۴ نفر از این افراد زنده بودند.
پزشکان در حال خون گرفتن از یکی از آزمودنیهای غیرمطلع تاسکگی هستند.
* آزمایش مالاریا روی زندانیان
در مطالعه دیگری موسوم به «تحقیقات مالاریا در بازداشتگاه استیتویل» که در دهه ۱۹۴۰ آغاز شد محققان اداره بهداشت دانشگاه شیکاگو با همکاری ارتش آمریکا و وزارت خارجه این کشور اثرات بیماری مالاریا را بررسی کردند. در این آزمایشها که ۲۹ سال به طول انجامید ۲۹ نفر از این زندانیان به طور عمدی به مالاریا مبتلا شدند. (نقل از کتاب «بیگانگان در بستر: پیشینه نحوه اثرگذاری قانون و اخلاق زیستی بر تصمیمگیریهای پزشکی»، نوشته راثمن، ۱۹۹۲)
این عکس در تاریخ ۱۲ ژانویه سال ۱۹۶۱ در روزنامه شیکاگو سان به چاپ رسید و زیر آن نوشته شده بود: «یکی از متهمان که خودش را در معرض بیماری مالاریا قرار داد روی تخت بیمارستانی در استیتویل نشسته است و قرصی میخورد تا شاید بیماریاش درمان شود».
* آزمایشهای مرگبار در گواتمالا و عذرخواهی ۶۰ سال بعد
بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۸ محققان آمریکا در مطالعهای در گواتمالا از روسپیهای بیمار برای مبتلا کردن افراد زندانی، بیماران آسایشگاههای روانی و سربازان گواتمالایی به سفلیس و سایر بیماریهای آمیزشی استفاده کردند تا اثرات پنیسیلین برای درمان این بیماریها را مطالعه کنند. در این مطالعه نزدیک به ۷۰۰ نفر از این زندانیها که بعضی از آنها کودکان یتیم بودند به بیماری مبتلا شدند.
سه نفر از آزمودنیهایی که در مطالعات پزشکی آمریکا در گواتمالا به بیماری مبتلا شدند
منابع مالی این تحقیق را «وزارت بهداشت عمومی»، «موسسه ملی بهداشت و سلامت» و «هیئت بهداشت و سلامت هوادار آمریکا» (که اکنون «موسسه بهداشت آمریکا» در «سازمان بهداشت جهانی» است) و دولت گواتمالا تأمین کردند. «جان چارلز کارتر» که سرپرستی این تیم تحقیق را به عهده داشت به این علت این مطالعات را در گواتمالا انجام داد که به وی اجازه انجام این آزمایشات در آمریکا داده نمیشد.(نقل از کتاب «کشور هرز: دری به سوی تنها ابرقدرت جهان»، نوشته ویلیام بلوم، ۲۰۰۶)
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه فعلی آمریکا در ۱ اکتبر سال ۲۰۱۰ از مردم گواتمالا به خاطر انجام این آزمایشها عذرخواهی کرد.
* آزمایشهای جنگ بیولوژیک سازمان سیا
در سال ۱۹۵۵ سازمان سیا دست به انجام آزمایشاتی در زمینه نبرد بیولوژیک زد؛ در این آزمایشها سیا اقدام به انتشار باکتری سیاهسرفه در بیرون خلیج تامپا، در ایالت فلوریدا کرد. این اقدام باعث شد بیماری سیاهسرفه در این شهر مسری شده و حداقل ۱۲ نفر را به کشتن بدهد. (نقل از کتاب «کشور هرز: دری به سوی تنها ابرقدرت جهان»، نوشته ویلیام بلوم، ۲۰۰۶)
در فاصله سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۵۷ آزمایشهای سلاحهای بیولوژیک ارتش آمریکا در شهرهای «ساوانا» در ایالت «جورجیا» و «آوون پارک» در ایالت فلوریدا انجام شدند. در این آزمایشها محققان ارتش آمریکا میلیونها پشه آلوده را در این دو شهر رها کردند تا ببینند آیا این پشهها میتوانند باعث انتشار بیماریهای تب زرد و تب دنگی شوند یا خیر.
بر اثر این آزمایشها صدها نفر از ساکنان این دو شهر به بیماریهایی مانند انواع تبها، مشکلات تنفسی، جنینهای مرده، انسفالیت و تیفوئید مبتلا شدند. سپس محققان ارتش در لفافه متخصصان بهداشت وارد این دو شهر شدند و شروع به عکسبرداری و انجام آزمایش های پزشکی روی قربانیان کردند. چندین نفر از فرادی که به بیماری مبتلا شده بودند، به خاطر این آزمایشها جان باختند. (نقل از کتاب «طاعون یازدهم: سیاستهای نبرد شیمیایی و زیستی»، نوشته کول، ۱۹۹۶)
ارض اقدس اي مبارك سرزمين و خاك من
مسقط الراس من واسلاف رحمتناك من
منبع الهام اشعار من و ادراك من
مادر والاي من ، اي مولد بي آك من
مژده بادا نهالانت همه در جنب و جوش
بهر حفظ آبرويت در فغانند و خروش
از سروشم دوش گويا اين پيام آمد به گوش
اي غيور فرزند من در راه فرهنگت بكوش
تا درخشان كوكبي باشي تو در افلاك من
نوجوانان در رهت اينك فداكارند و شاد
كسب دانش مي نمايند و هنر گيرند ياد
مي پرستند از دل و جان هر دبير و استاد
از خدا خواهم كه چشم بد از ايشان دور
دور باد چشم بد زين فرقه چالاك من
ملت فرهنگ خواهت پرچمي افراشتند
بهر استقلال فرهنگ قدم برداشتند
سود شخص را براهت زير پا بگذاشتند
خود غلط بود آنچه بدخواهان ما پنداشتند
هست دست ديگران در هستي و املاك من
اي گروه حاضر اندر انجمن ميدار گوش
اين سخن با فكر باز و هوش جمع از من نيوش
روز و شب در اعتلاي شهر و فرهنگت بكوش
جامه عزت بپوش و جام خوشبختي بنوش
مرهمي نه بر دل از هم جدا و چاك من
ميشنو اندر زمام ميهن و گفتار او
از زبان شاعر و از سوزش اشعار او
از غرور ملي و از گزمي بازار او
از نواي بلبل گوينده ي اسرار او
تاريخ سرايش اين شعر سال 1331 شمسي به مناسبت مستقل شدن فرهنگ سقز بوده.
سقز یكی از شهرهای استان كردستان است كه در شمال غربی سنندج و در فاصله 198 كیلومتری آن واقع است و از شمال به بوكان و از غرب به بانه و از جنوب به منطقه تیلكو و از شرق به منطقه افشار منتهی میشود .
شهرستان سقز بر روی دو تپه طویل كه رودخانه سرپوشیده ولی خان از وسط آن می گذرد ، بنا شده است پستی و بلندیهای داخل شهر و مناظر و چشم انداز زیبای رودخانه سیمینه رود كه از كنار این شهر می گذرد جلوه بدیعی را به نمایش گذاشته است .
کوڕهکهم فێربکه.ئهبێ بزانێ ههموو خهڵکێ ڕاستگۆ و دادپهروهر نین،بهڵام لهبهرامبهر ههر فێڵبازو دهسبڕێکدا مرۆڤێکی ڕاستوێژو پیاو ماقووڵ ههیه.پێ بڵێ لهبهرامبهر ههر سیاسهتوانێکی خۆویستهوه ڕێبهرێکی جوامێر ههیه،لهبهرامبهر ههر دوژمن و نهیارێکهوه یار و هاوڕێیهک ههیه.
فێری بکه ئهگهر بهکار کردن و دژوارییهوه یهک دۆلار بهدهست بێنێ،باشتر
شرح حال آباد کردن زنبیل و هجرت حضرت شیخ المشایخ سید عبدالکریم (قدس سره) بنیانگذار خاندان زنبیل به منطقه کردستان ایران به ویژه خاک زنبیل اینچنین است:
حضرت حاج سیدعبدالکریم حسینی العلوی (ق) فرزند مرحوم شیخ عبدالرحمن است که وی پیرو طریقت قادری و ساکن قریه ا ی به نام (کانی توبه لنگه) یکی از آبادیهای عراق بوده است. حضرت شیخ عبدالرحمن نیز فرزند حضرت شیخ محمد (تره ته ون ) می باشد که در حدود 150 سال پیش همراه خانواده شریف به عت جو سیاسی در مدینه النبی (ص) به کردستان عراق مهاجرت نموده آند که (( تره ته ون) نام روستایی است که حضرت شیخ و خانواده اش در آن سکنا گزیدند.
حضرت شیخ عبدالرحمن پدر شیخ عبدالکریم (ق) دختری داشت به نام ((سیدزاده طیبه)) که دختری پارسا، بسیار مشهور ، معروف ، باسواد و عارفه بود. حضرت شیخ عثمان سراجالدین اول (قدس سره) سیدزاده طیبه ار از دوست دیرین خود حضرت شیخ عبدالرحمن (کانی تو ) برای تجدید فراش حضت شیخ محمد بهاالدین اول(ق) به طور غیر رسمی خواستاری می نماید حضرت شیخ عبدالرحمن مسئوله را با خانواده اش مشورت می نماید. به زودی حضرت شیخ عبدالرحمن توسط نامه ای موافقت خود و خانواده اش را اعلام می دارد. حضرت سراج الدین وقتی که موافقت ایشان را دریافت نمود. همت مردانه و بزرگوارانه حضرت سیدعبدالرحمن را ستوده و در اسرع وقت با حرمت هرچه بیشتر دختر ادیبه ((سیدزاده طیبه)) را رسماً خواستگاری و او را به نکاح شیخ بهالدین در می آورد.
به وسیله این خویشاوندی و رفتن و آمدها سیدعبدالکریم طلبه نوجوان مورد توجه و جای خاص در نزد حضرت شیخ سراج الدین و زیر نظر او قرار می گیرد که در اندک زمانی مراحل علمی را طی و به کسب معرفت همت می گمارد و از طرف شیخ سراج الدین (ق) مأمور به سیر وسلوک عرفانی می گردند با توجهات حضرت پیر کبیر و همت والای خویش به زودی زود از همپایه های خود پیش گرفته و مدال لیاقت و افتخاز نیابت و خلافت اول را از مراد خویش دریافت می نمایند.
حضرت سراج الدین (ق) روزی به سید عبدالکریم می فرمایند :
ای عبدالکریم مصلحت می دانم که تو در خدمت ملاعلی قزلجی که یکی از اساتید فرهیخته و علمای اعلام خطه کردستان ایران است برسی و در خدمت ایشان بقیه دروس مانده را تمام کنی و گاه گاه به ما سربزنی او نیز بدون تأمل امر استاد معظم خویش ارا طلاعت نموده به زودی به خدمت حضرت ملا علی قزلجی در می اید، پس از مدتی تمام علوم مربوطه را نحو احسن فراگرفته و موفق به اخذ اجازه نامه فتوی گردیده و با دست پر به حضور استاد والامقام خویش بر می گردد.
با پیشنهاد حضرت بهاالدین (ق) حضرت پیر عرفان دختر خویش یعنی (( سیدزاده آمنه)) را به نکاح سید عبدالکریم در می آورد.
پس از گذشت مدتی ، خداوند منان کودکی زیباروی و نورانی به آنان عنایت فرمود.که متأسفانه مادر پس از زایمان دار فانی را وداع گفته و مشیت الهی بر آن بود که کودک از همان بدو تولد از ناحیه مادر یتیم گردد.
این کودک نورسیده حضرت شاه عبدالحکیم است که بعداً به حضرت شاه حکیم مشهور می شود.
شخصی این خبر ناگوار را به حضرت سراج الدین (ق) می رساند، حضرت می فرمایند:
دخترم چه به دنیا آورده است؟
عرض می کنند قربان فرزندی ذکور به دنیا آمده است. حضرت سراج الدین (ق) می فرمایند او را پیش من بیاورید. هنگامی که کودک را به دستان ایشان می دهند لحظه ای به چهره پک نوه اش خیره می شوند و سپس با لحنی رضایتمندانه سربلند کرده و به درگاه عز الهی چنین شکرانه نعمت به جای می آورند:
سبحان الله! به این معامله چقدر راضی اهستم ! دختری از من گرفته ایو به جای آن پسری رعنا به من ارزانی فرموده ای که حکیم دین و دنیا است.
حضرت سراج الدین (ق) پس از مدتی حضرت سید عبدالکریم (ق) طبق سند معتبری که هنوز نیز موجود می باشد به خلعت خلافت و و کیل مطلق و نائب الارشاد خویش مفتخر نموده و روانه سرزمین با صفا و خوش آب و هوا به نام ((زنبیل)) نمود.
زنبیل ییلاق و جنگلی پر پشت و انبوهی بود که در میان روستای ترجان و بوکان بر فرق در های زیبا واقع شده است و از نظر جغرافیایی و تقسیمات کشوری جزو مناطق کردستان می باشد.
حضرت سراج الدین (ق) به حضرت سید عبدالکریم (ق) امر فرمودند که هرچه زودتر باید زمینهای خاک زنبیل را از ارباب روستایی به نام ((شیلان آباد )) خریداری نمایند و در آنجا خانقاه و مدرسه علو مدینی برای طالبان شریعت محمدی (ص) بنا و به ارشاد خلق همت گمارند.
حضرت سید عبدالکریم طبق فرامین استادش به منطقه آمده و زنبیل و زمینهای مربوطه را از ارباب شیلان آابد خریدرای نموده و در اندک زمانی ساختمان خانقاه و منازل مسکونی جهت خانواده خویش و زائران و حجره هایی برای طلاب دایر و به امکانات لازم مجهز گردانید.
بدین سان زنبیل به عنوان یک پایگاه و مرکز علمی و عرفانی در خاک کردستان ایران پایه گذاری گردید.
پس از درگذشت جانسوز حضرت حاج سید عبدالکریم- فرزند خلف و ارشدش حضرت حضرت شیخ سید عبدالحکیم (ق) مشهور به شاه حکیم به مسند ارشاد نشست و رهبری طریقت نقشبندی و قادری را به عهده گرفتو به ارشاد مردمان پرداختند. ایشان در زمان پدر یه شاه حکیم معروف گشته و از احترام و عزت به خصوصی در میان مردم برخوردار بودند. حضرت شاه حکیم (ق) نیز در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی در زنبیل دعوت حق را لبیک گفته و در مزار خانوادگی در کنار پدر بزرگوارشان به خاک سپرده شده اند. روحشان شاد و با زهرای مرضیه (س) محشور باد.
پس از کوچ مرشد دوم حضرت حاج سید عبدالحکیم (ق) ُ فرزند گرانقدرش قطب العارفین حضرت حاج سیدالشیخ محمد هاشمی ملقب به شاه نورانی به مقام ارشاد رسیدند و به مدت ۶ ماه درب خانقاه را بستند و فرمودند من از عالم باطن چیزی را درخواست کرده ام اگر به من عطا گردیدُ خانقاه را باز می کنم و الا مردم را فریب نمی دهم پس از مدت شش ماه ایشان درب های خانقاه را به روی مشتاقان گشودند.
پس از رحلت جانسوز پير بزرگ حضرت شاه نوراني (ق) حضرت سيد عليشاه به جانشيني پدر رسيدند، معظم له مردي وارع، متين ، خوش برخورد، گشاده رو، مهربان، مهمان نواز و بسيار متواضع بودند.
حضرت شيخ عليشاه هاشمي (ق) بعد از وفات پدر نامدارشان مدتي مدتي در زنبيل اقامت گزيد و به ارشاد خلق الله مشغول بود . ولي به علت ابتلاء به يك بيماري خطرناك، مجبور شدند در شهرستانهاي مهاباد و بوكان به سر ببرند. تا آخرالامر در 22/11/1359 هجري شمسي در شهر بوكان به علت بيماري صعب العلاج؛ دار فاني را وداع گفته و به جرگه ارواح مقدس نياكان خود پيوستند و جنازه مطهرش را طبق سنت خانوادگي در آرامگاه پيران زنبيل به خاك سپردند.
خبر وفات ايشان به سرعت در تمام شهر بوكان و حومه پيچيد و پس از چندي مردم از هر سو به طرف بيمارستان و منزل حضرت عليشاه (ق) سرازير شدند
امام جمعه شهرستان بوكان پس از مطلع شدن از وفات آن حضرت چند روز در بوكان عزاي عمومي اعلام كردند. در شهر غوغايي بود ، مردم نجيب كرد در غم از دست دادن پير طريقت خود ناله ها سر مي دادند دهها هزار نفر از شهرهاي مختلف با دلي پر از اندوه و مويه كنان پيكر مطهر پير فقيدشان را بر دوش مي كشيدند .از بوكان تا كل تپه مردم با پاي پياده جنازه را تشييع نمودند. آز آنجا به بعد به ديلل خاكي بودن جاده و بر اثر بارش برف، مشكلات عبور و مرور وسايط نقليه دهها برابر گرديده و همگي در گل و لاي فرورفته بودند . ناچاراً پيكر پاك حضرت شيخ را به مسجد روستاي قهرآباد منتقل نمودند تا بالاخره پس از تلاش بي وقفه مردم خداجوي و بايامانپيكر پاك حضرت عليشاه (ق) در آرامگاه خانوادگي به خاك سپردند. روح پاكش با نبي اكرم (ص) محشور باد.
مسئله وفات حضرت عليشاه و بيماريشان را خود حضرت پيش بيني كرده و قبل از روشن شدن بيماري كه در آن زمان ميبايست در مجهز ترين بيمارستانهاي سرطانتشخيص داده مي شد ايشان فرموند بدانيد كه من سرطان دارم. و قبل از پايان سال از دنيا خواهم رفتو شما بعد از فوت من در زمستان امسال هنگام انتقال جنازهام دچار مشكل بزرگي خواهيد شد كه انشاء الله به گشايشي بدل ميشود كه متأسفانه در زمستان همان سال ايشان دار فاني را وداع و دعوت حق را لبيك گفتند.
پس از فوت جانشور حضرت عليشاه هاشمي (ق) تا سال 1366 (هجري شمسي) زنبيل كاملاً متروك و تدريجاًبه ويرانهاي تبديل شده بود.
اعضاي خانواده و گروههاي زائري كه هرچندگاه براي زيارت مراقد پيران زنبيل به آنجا ميآمدند با مشاهده آن وضع اسفناك ، و مقايسه ان با آن زنبيل معطر سابق ، آن دانشگاه ابر آگاهي و مركز طريقت اشك از چشمانشان جاري و محزون ميگشتند.
در آن زمان به دليل جنگ، جو سياسي، ترس، وحشت و نا امني كه بر منطقه كردستان حاكم شده بود،در آن نا اميدي بي پايان ، نوري و درخششي قدي علم شد و كمر مردانگي وهمت بست و آهنگ حركت كردو با عزمي راسخ و ارادهاي پولادين شروع به ترميم خرابيها و آباداني دوباره آن مكان مقدس نمود. اين شخصيت كسي جز حضرت حاج سيدالشيخ انور هاشمي ايدهم الله تعالي نبود.
وي براي نجات زنبيل و خانقاه آن از بذل مال و جان فرزندان خود دريغ نكرد و با فروش طلاهاي همسر وفادار ، دختران و عروسان خود به آباداني و مرت خرابيها آن همت گماشت. در اين ميان اعضاي ديگر خانواده چون : جناب حاج سيدالشيخ جميل هاشمي(دامه عمره) و جناب حاج سيد عمر هاشمي (طال عمره) نيز از روي غيرت كمر همت راست نموده و به ياري شتافتند.
حضرت حاج سيد جميل (دامه عمره) و جناب حاج سيد عمر (طال عمره) ساختمان مرقد نياكان خود را برافراشته و تعميرات اساسي نمودند.
سپس حضرت حاج شيخ انور هاشمي (دامه عمره) نيز گنبدي زيبا، زينت بخش فرق آرامگاه نمود و همچنين ساختمان خانقاه، ديوارهاي مربوط به محوطه ساختمان جديد سكونت خود و سرويس بهداشتي عمومي و حوض هاي داخل صحن را با رنج ، مشقت و محروميت فراوان به عهده خود گرفته و در اجراي چنين برنامه عظيمي هرگز از كسي از مريدان و منسوبين نشنيد كه دست ياري و مساعدت مالي را به سوي كسي دراز كن و چيزي طلب نمايد. در سالهاي بعد حضرت شيخ انور هاشمي(ق) با ساخت مسجدي و مزين نمودن آن با نام مسجد حضرت خديجه كبري(س) زنبيل را از پيش مجهزتر نمودند. حضرت پير (ق) در صحبتهايي كه ايراد ميفرمايند همواره اشاره به آن دارند در اولين وقت ممكن اقدام به تأسيس مدرسه تعليم علوم ديني در زنبيل مينمايم. البته در كنار كارهاي عمراني حضرت پير همراه با برپاداشتن نماز جمعه در زنبيل سيل مشتاقان را به سمت اين مكان عرفاني ميكشانند و در صورت عدم حضور ايشان، ماموستا ملاسيد گل اقدام به برپايي نماز جمعه مينمايند كه اين خود اهميت به رعايت فرايض ديني و همچنين قانونمند بودند زنبيل حكايت دارد.
هه ریمی کوردستانhttp://www.kordstan.lxb.ir.
اين عناصر شامل ادراك، مدل هاي ذهني تعبير و تفسير موقعيتهاي خاص، هيجان ها و عواطف، نگرش ها و تلقي ها، مخاطرات، تصميم گيري قبلي و پيامدهاي آن است.(برگردان مجدد اسناد حقوق بشر از زبان انگلیسی به خوانندگان پیشکس می گردد.(استفاده از اسناد این وبلاگ با ذکر منبع و مترجم آزاد است)
حقوق بشر معياري مشترك است كه دستاورد همهي جوامع و ملت هاست، با هيچ فرهنگي بيگانه نيست و بومي همهي ملت هاست
دومین پارلمان عراق پس از سرنگونی رژیم بعثی صدام از ساعتی پیش به ریاست فواد معصوم نماینده ائتلاف کردستان آغاز شد، پیش از این مقرر بود "حسن العلوی" مسن ترین عضو پارلمان ریاست نخستین جلسه را برعهده داشته باشد-
ڕۆجیاروو دیمهنیت
خهیلێو بێ قهمچه تاریکسانهکهو خهیاڵیمهنه
پڵۆسنابێمهره یاذت!
ماوێو بێ سهرچهمهو ئاواتیم وشک و برێنگ
ڤاران بڕیوی بێ نان ودۆی وهرهڕا گێرتهبێ
وێم و قهڵهم
تۆریهی بێنمێ
جه درکنای حهزهکاما
ڤزهما چنه نهی
نموتق!
تا بێ وهختێو
وهیشوومهو ویره ههرۆڵامهنه
ڕۆجیاروو دیمهنیت سهرهش زنیهوه
چڕانێ هاواری!
بهڵام
پڕابێ نۆتهو ژیوایم
ئازیز ئامایت دهنگیوی گڕ بێ
و
لوایت تۆشهبهرێوه پهژارێ بێ دهنگێ
است.
دکتر علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در کاهک روستای کوچکی در کنار کویر، در نزدیکی سبزوار دیده به جهان گشود. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون حقایق اسلامی و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب میشد.
در سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۴۷ با پوران شریعت رضوی همکلاسیش ازدواج کرد. شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازمالاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. اوائل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.[۲]
از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲، به زندگی مخفی روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی به بعد، متن سخنرانیهای شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانهاش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت.
شریعتی این شرایط را نپذیرفت و تصمیم به هجرت از ایران گرفت. اما سه هفته بعد از ورود به ساوتهمپتون انگلستان، به طرز مشکوکی از دنیا رفت. دلیل رسمی مرگ وی حمله قلبی اعلام شد. در ایران بسیاری از او با نام شهید یاد میکنند. شریعتی بر خلاف وصیت خود که خواسته بود بود وی را در حرم امام هشتم شیعیان در مشهد دفن کنند، در آرامگاه زینب خواهر امام حسین در شهر دمشق به خاک سپرده شد. ت
او تحت تاثير سنتهاي خانوادهاش، بويژه پدرش محمدتقي شريعتي، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حكيم و عموي پدرش عادل نيشابوري از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب بشمار ميآمدند. پدرش «كانون نشر حقايق اسلامي» مشهد را بنيان نهاد و از مبتكرين و آغازگران جنبش نوين اسلامي بحساب ميآيد.
مصدق، شريعتي از پيرامون به مركز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملي به رهبري سيد محمود طالقاني مهندس مهدي بازرگان و يدالله سحابي پيوست. علي شريعتي يكي از سخنگويان و فعالان آتشين اين نهضتعليه سلطه و استثمار غرب در ايران بود. فعاليتهاي بيدارگرانهاش باعث دستگيري او در سال 1336 و انتقال فورياش به زندان قزلقلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.
پس از قبول شدن در بورس تحصيلي، علي شريعتي براي مدتي دست از فعاليتهاي سياسي كشيد و براي ادامه تحصيلات عاليه به فرانسه رفت. او از اين دوران براي مطالعه جدي و نيز فعاليت علني سياسي در راه احقاق حقوق بشر و آزادي دموكراتيك در ايران، بهرهبرداري خوبي كرد. وي اندكي پس از رسيدن به پاريس به گروه فعالان ايراني نظير ابراهم يزدي، ابوالحسن بنيصدر، صادق قطبزاده و مصطفي چمران پيوست و در سال 1338 سازماني بنام «نهضت آزادي ايران» (بخش خارج از كشور) بنيان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شريعتي دو جبهه تحت نامهاي جبهه ملي ايران در آمريكا و جبهه ملي ايران در اروپا را تأسيس كرد. در جريان كنگرة جبهه ملي در ويسبادن (جمهوري آلمان فدرال) در اوت 1962، شريعتي با توجه به قدرت فكري و قلمياش، بعنوان سردبير روزنامه فارسيزبان جديدالانتشار ايراني در اروپا يعني «ايران آزاد» انتخاب شد. اولين شماره اين نشريه در 15 نوامبر 1962 منتشر گرديد. اين نشريه ديدگاههاي روشنفكران ايراني خارج و نيز واقعيتهاي مبارزات مردم ايران را منعكس ميكرد.
وین دوقومندجاهل وخاطی
از یک تا دوازه
چون از یک تا دوازده پیمودی ،
برای خواندن متن کامل بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.
در لطیفترین بخش حماسه ماندگار گیلگمش در باب مرگ آمده است:
هیچ کس مرگ را نمی بیند هیچ کس چهره مرگ را نمی بیند. صدای مرگ را هم نمی شنود. مرگ وحشی فقط انسان رابرزمین می کوبد. اما وقتی خصومت بر زمین حاکم شود سپس ناگهان هیچ چیز وجود ندارد مرگ نه تنها انسان را که یادمانهای انسانی را می میراند. گنجینه هایش را می کوباند.کاخ های تاریخی اش را ویران می سازد.هویت نسل آدمی را به باد می سپارد.آثار باستانی مرگ را می بینند. چهره در چهره مرگ دوخته است.صدایش را هم می شنود.مرگ وحشی اینبار به جان دارایی های بیادمان مانده آدمی افتاده است. مرگ هایی در قالب تخریب نشانی و نمادی با مفهوم نبرد و ستیز نابخردانه بشر با آنچه هویت تاریخی او را شکل داده است می باشند که خود داستانی غمناکتر از افسانه گیلگمش پیدا کرده است.
حضرت شیخ محمد عثمان نقشبندی و علامه حاجی آخوند نظری آق قلا
طبق آخرین تحقیقات انجام شده در مورد تعداد سایت ها و وبلاگ های اهل سنت که تا تاریخ 9 / 8 / 1388 می باشد تعداد سایت ها و وبلاگ هایی که به هر نحوی خود را مرتبط به اهل سنت می دانند ، بیش از 550 سایت و وبلاگ می باشد که یقینا اگر از این تعداد بیشتر نباشد کمتر نیست.
(در این یادداشت میتواند مخاطب تمام زنهایی باشند که آفرینندهی درد هستند اما مخاطب من، با توجه به اینکه در پاوه زندگی میکنم، زنان دیارم هستند.)
راستش دلم از زنهای دیارمان پٌر است! مینویسم پٌر تا از اصطلاحات خودشان استفاده کرده باشم! که بدانند نسبت به آنان غریبه نیستم. راستش هرچی فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که همه دردها و مشکلات جامعهی من از زنهای دیارمان نشات میگیرد. قبلاً هم د
پیران شاه
پیران کهنه
دره مر
کانی چنار
کانی کبود
دره تفی
نی
کال علیا
وله ژیر
کانی سانان
اسکل سفلی
کال سفلی
کلکه جان
احمداباد
سیاناو
کولان
ویسه
سورکول
شاهیدر
لاویسان
تازه ابادشترمل
گلیه
نیزل
بلچه سور
پیرخضران
کوره دره
ونینه سفلی
ونینه علیا
هلیزاباد
بیددره
چوئین
گلان
ماموله
مولینان
ورو
هنگ ژاله
توضیحی تاریخی در باب 8 مارس (بخش2)
(اول پست قبلی رو بخونید.) در 1910، کلارا زتکين از زنان مبارز آلماني، در دومين کنفرانس زنان سوسياليست با عنوان «کنگره بين المللي زنان»، پيشنهاد داد كه روز 8 مارس «روز جهاني زن» ناميده شود و قرار شد اين پيشنهاد يک سال در محافل مختلف زنان بررسي شود و به تصويب همه گروه هاي زنان برسد. بحث هاي زيادي بر سر انتخاب روز جهاني زن صورت گرفت و چنين استدلال شد که بايد روزي شاخص در ميان مبارزات زنان و نمونه اي الهام بخش از کوشش هاي آنان روز جهاني زن خوانده شود. پيش از آن، زنان سوسياليست اتريشي روز اول ماه مه را پيشنهاد کرده بودند. زنان سوسياليست آلمان 19 مارس را پيشنهاد کردند که مناسبت آن، مبارزه انقلابي آن ها در 1848 با رژيم پادشاهي پروس بود. بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعيين روز جهاني زن، انترناسيونال دوم (تشکيلات بين المللي احزاب سوسياليست و جنبش هاي کارگري آن دوره) از اين تصميم حمايت کرد. در 1913، دبيرخانه بين المللي زنان (يکي از نهادهاي سوسياليستي دوم) هشتم مارس را به پاس مبارزه زنان کارگر صنعت نساجي امريکا «روز جهاني زن» ناميد. همان سال، زنان انقلابي در روسيه تزاري و سراسر اروپا، مراسم 8 مارس را با تظاهرات و برگزاري ميتينگ گرامي داشتند. در 1914، که کشورهاي اروپايي درگير جنگ جهاني اول شدند، جنبش زنان به حاشيه رفت و فضاي سياسي حاکم اجازه برگزاري سراسري و گسترده روز جهاني زن را نمي داد. اما 8 مارس 1918 به روزي فراموش نشدني در تاريخ انقلاب روسيه تبديل شد که پس از پيروزي انقلاب اکتبر اين کشور رقم خورد.
از اواسط دهه 1930، که آتش يک جنگ جهاني ديگر شعله ور مي شد، برگزاري تظاهرات روز جهاني زن در برخي کشورهاي اروپايي غيرقانوني اعلام شد. با اين حال، در هشتم مارس 1936، زنان برليني به مناسبت اين روز تظاهرات کردند. در همان روز، تظاهرات هشتم مارس در مادريد اسپانيا نيز برپا شد و 30 هزار زن شعار «آزادي و صلح» سر دادند. در پي جنگ جهاني دوم، انقلاب ها و جنبش هاي رهايي بخش در گوشه و کنار جهان رخ داد. برگزاري هرساله مراسم 8 مارس نيز در بسياري از کشورهاي اروپايي به شكل علني يا غيرعلني ادامه داشت و به ويژه از دهه 1960 که موج دوم فمنيسيم شکل گرفت، با علاقه بيشتري همراه شد.
در دهه 1960، فضاي سياسي دنيا پرالتهاب بود. در آسيا و افريقا و امريکاي لاتين جنبش هاي رهايي بخش برپا شده بود و در کشورهاي اروپايي مبارزات آزادي خواهانه بالا گرفته بود. در چنين بستري، جنبش زنان نيز اوج و گسترشي چشمگير يافت. در امريکا و اروپا، زنان به مخالفت با سنن و قوانين مرد سالارانه برخاستند. آنان با طرح موضوعاتي همچون «حق طلاق»، «حق سقط جنين»، «تأمين شغلي»، «منع آزار جنسي»، «ضديت با هرزه نگاري (پ و ر ن و گر ا فی)» و «کاهش ساعت کار» مطالبات خود را مطرح كردند و به موفقيت هايي نيز دست يافتند. از اواخر دهه 1970 و با توسعه سرمايه داري، گروه هاي بزرگتري از زنان از خانه ها بيرون آمدند و درگير کار و تحصيل شدند، اما همچنان در جامعه موقعيتي درجه دوم داشتند. همين تناقض ها مسئله زنان را جديتر مي کرد و مسائل جديدي را در دستور کار فعالان زن قرار مي داد.
سرانجام سازمان ملل متحد نيز پا پيش گذاشت و در 1975(سال جهانی زن)، هشتم مارس را به عنوان «روز جهاني زن» به رسميت شناخت و در سال 1977 قطعنامه 8 مارس را تصویب کرد. از آن زمان به بعد، روز جهاني زن وجهه اي رسمي تر يافت و مقبوليت آن به نهاد هاي معتبر بين المللي نيز گسترش يافت. هشت مارس که بزرگداشتش پيش از آن نيز سابقه اي در ميان طرفداران چپ داشت، به روزي براي طرح و پافشاري بر آرمان هاي برابري جويانه همه زنان فارغ از باورهای سياسي شان تبديل شد و همه گروه هاي فعال در جنبش زنان، اعم از سوسياليست ها و ليبرال ها و..... آن را به رسميت شناختند. (پایان)
نوشین طریقی : نویسندده و روزنامه نگار
خبری از سید وفا حسینی در شهرداری دهگلان
لطفا در ادامه مطلب بخوانید!
به نظر شما کاندیداهای مجلس مردم رو چجوری می بینن؟؟؟!!!
به نام آزادي ... زنده باد اخلاق ... سلام بر عدالت ...
انسانيم . مسلمانيم . طرفدار اخلاقيم. خواهان آزادي هستيم . از بي عدالتي خسته ايم . دم از شجاعت و مردانگي مي زنيم . خود را با اصل و نسب مي پنداريم و وارث سال ها فرهنگ
و تمدنيم . آفرينمان باد !
به بهایی اندک : انسانيت خود را فراموش مي كنيم . مسلمانيمان را به باد حراج مي گذاريم . آزادي را در نابودي ازادي ديگران مي دانيم . عدالت را تنها براي خود مي خواهيم .
خود را در پناه مردان پنهان مي كنيم و شجاعان را به كام مرگ مي فرستيم . تيشه بر ريشه اصل و نسب ديگران مي زنيم و ميراث خوار فرهنگ و تمدن مي شويم و براي كودكانمان بي فرهنگي و ويراني به ارث مي گذاريم. واي بر ما !
شهر به هم ريخته است ! مردمان شادمانند ! دشمنان موزيانه خنده هاي فتحشان بر لب !
خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر ! مبارك است " نماينده ما رد صلاحيت شده است " . نماينده من ، نماينده تو ، نماينده ما ! وای بر ما...
آبروي انسان را به حراج گذاشته ايم ! اخلاق در مسلخ قدرت قرباني مي شود . سياست سجده بر سياستمداران مي كند . آزادي خودكشي كرده است . شيطان عربده مي كشد .
فرشتگان گريانند . واي بر قدرت ...
آهاي وارثان محمد و ابراهيم .... در چه حا لي ايد ! اين عيد قربان نيست ! این بزمگاه شيطان است ! فريب نامردمي است ! مرگ اخلاق است ! ...
دست نگه داريد! اين مرد را ما انتخاب كرديم . اين مرد را ما بزرگ كرديم . اين مرد زاده اورامانات است . اين مرد به زبان من و تو سخن مي گويد . اين مرد خانه و خانواده دارد . در دفتر مشق فرزندان او نيز نوشته اند : بابا نان داد ..
آهاي فرزندان كاوه ... فرزندان خود را قرباني مكنيد .. این فــر ایزدی نیست .. شــــر شیطانی است .. وای بر قدرت ... واي بر ما ...
آن من است او، هي! مبريدش
جان من است او، هي! مزنيدش